🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
من امروز آمده ام به اینجا
که در این سکوتِ واژه های غریب
در پشت ِ نقابِ کلمات
تو را جستجو کنم
من مبهوت مانده ام!
از این همه حرف
از این همه نگاه
خیره می مانم به کویر
به خیزش ِ هولناک ِ زیرِماسه ها
می خواهم ساده بنویسم
نه از شکسپیر
و نه از هیچ!
بلکه فقط از تو می نویسم
همین که تو باشی کافیست
چقدر عجیب و شور انگیز است
میبینی؟
وقتی که پاییز می شود در یک برگ!
می خواهم بگویم:
نمی خواهد برایِ خودمان شمع روشن کنیم
لازم نیست، بر روی دیوار چیزی بنویسیم
و ترکهای دیوار را اشاره کنیم
رهایشان کن
اینها خودشان زخمی اند
بگذریم!
آیا هرگز می دانستی؟
هر گاه که نسیم می نوازد
بر شانه هایِ زخمیِ من
آهنگِ غمگین این بودن را
آنوقت،دیگر قدم نمی زنم در حیاطِ پشتی
نخند!
خب، من فقط همین یک کار را می توانم بکنم
در برابر اندیشه های خالی ام
دیگر روزهای نیامدنت را نمی شمارم
سوالهایم را هم نمی پرسم
بیخیال!
دیگر از باران و نیامدنش نمی گویم
خودش بیچاره دلگیر است
چه خیالیست!
که آرام آرام نزدیک می شویم
به تمامیِ چیزهایی که نیست
نمی خواهم دلگیر شوی از اینهمه حرف
برو …
راستی
داشتم می گفتم
وااای
چقدر دور شدیم بِایست
گوش کن
من امروز فقط آمده بودم که تورا ببینم
و از تو بپرسم که؛
حالت چطور است؟
رفیق!
_________________
14اردیبهشت1395
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
تیر 29, 1398
سلام و درود
می خواهم بگویم:
نمی خواهد برایِ خودمان شمع روشن کنیم
لازم نیست، بر روی دیوار چیزی بنویسیم
و ترکهای دیوار را اشاره کنیم
رهایشان کن
اینها خودشان زخمی اند
بگذریم!
سلیس و روان در ضمن گویا….
اندیشهِ تان گلبارانی از واژه های پاک..
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
پاسخ
تیر 29, 1398
روزهای زندگی پر است از طلوعهای تکراری و بهار تکرار دیگر این زندگیست …
سلام استاد
حضورتان را سپاس
“خدا پنجره باز اتاقت باشد”💐
پاسخ
تیر 29, 1398
سلام خوبم عالی خودت چطوری بانو چه خبر از دانشگاه ….. سلام خوش آمدین خانم فقیه زاده مثل همیشه قلم بی شیله پیله ای دارین پیروز باشین و شاد خواهر عزیزم
پاسخ
تیر 29, 1398
میسپارمت به لبخند ها، در مسیر باد بمان تا بوى مهربانیت تسخیر کند این شهر پر از بیهودگى را…
سلام استاد
شادیها را برایتان آرزومندم
سلامتی
ممنونم💐
پاسخ
تیر 29, 1398
این مکالمه ساده با شخصیتی پیش روی شاعر ، یقینا پیشینه ای داشته ، زیرا که حرف های مانده در دل شاعر را ما در این اثر می خوانیم . اثری جوششی را خواندم و بکر و زیبا بود و درود بر شما
پاسخ
تیر 29, 1398
دریک تابلوی نقاشی ساحلی بود با دریایی طوفانی، صدایی برامد؛ تو یک ساحل برای هوای طوفانی هستی دریا، پس همیشه باش. اینها گلایه از کسی یا چیزی نیست! فقط هدیه ایی است برای احساسهای زلال
سلام
سپاسگزار حضورتان💐
پاسخ
تیر 29, 1398
سلام و درود
درود و عرض ادب
باو فقیر زاده ارجمند
….
بسیار زیباست
🌿🌿🌿🌿🌹
پاسخ
تیر 29, 1398
بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه ی عشق تر است
سلام
ممنونم استاد💐
پاسخ
تیر 29, 1398
…………. از این همه حرف
از این خیل نگاه
خیره می مانم به کویر
به خیزش ِ هولناک ِ زیرِماسه ها…….
سلام بانو فقیه زاده ارجمند
حس فوق العاده ای دارد آفرین!…………….
پاسخ
تیر 29, 1398
” نه در رفتن حرکت بود ، نه در ماندن سکون ، شاخه ها را از ریشه جدایی نبود ، و باد سخن چین با برگ ها رازی چنان نگفت که شاید…”
زندگی در نگاههای سبز جاریست تا ابد
سلام استاد ترکمان
سپاس برای بودنتان
با احترام💐
پاسخ
تیر 29, 1398
سلام و درودتان باد بزرگوار
شعری با احساس
حق یارتان
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍃🌿💐
پاسخ
تیر 29, 1398
سلام استاد
سپاسگزارم
دلتان در مسیر مهربانیها💐
پاسخ
تیر 29, 1398
درود بر شاعر رامی
احوالپرسی ساده ات این است؛
اگر بخواهی نانی قرض بگیری…
خدا بخیر کند😂
امید که شوخی ام را بر من ببخظایید.
زنده باشید
پاسخ
تیر 29, 1398
روزی آسمان برای مشاعره به زمین خواهد آمد اگر در آن زمان از انتظار آمدنش زیاد خسته شدی میتوانی از جوانی استعفا کنی …
نان را قرض نمیگیرند شاعر، نان را می بخشند
سلام
سپاس حضورتان
دلتان به رنگ آسمان💐
پاسخ
تیر 29, 1398
سلام بانو جانم
ساده و روان بود و این خودش برای زیبایی کافیست
درودتان باد🌸🌺🌸
پاسخ
تیر 30, 1398
سلام
ممنونم برای بودنتان
مهربانیها در مسیر زندگیتان
و
مملو از بهار💐
پاسخ
بستن فرم