🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آهی کشیدیم و خانه ای سوخت
چشمی بستیم و ظالم صحنه ها دوخت
آه که نتوان شناخت دشمن از دوست
هی مشین چشم بدوز چشم سر بی سوست
چشم سر فدیه است وقتی ره بر اوست
راه او دیدن رویا و امکان آرزوست
جنگ آس آخر است سرباز اول گفتگوست
سرباز خنجر و آس جرح است به پوست
گر سر ببازد خنجری آناً آسی فروست
ج آ ج
, ث ,
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
بستن فرم