🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
خداوندا…!
تو عاشق بوده ای هرگز…!؟
به
دنيای
خداوندی…
تو بيتاب دقايق بوده اي هرگز…!؟
به دور از عقل
و دنيای حقايق
بوده اي هرگز…!؟
سر زلف پريشان ديده ای آيا…؟
پريشان
شب
يلدای
گيسويی
معطر
بوده ای
آيا…!؟
که ايمانت دهد بر باد!!!
و يا هرم همآغوشي
چنان داغ
و هوس آلود
و سحر آميز
و بی پروا…
تو را اي ايزد يکتا
تو را اي ذات بي همتا
چو پيچک بر تن مردانه ات پيچد
و از خويشت
برد از ياد…
خداوندا…
زدی دست خود را
به
اندام
زيبای
او
چشيدی خدايا …!
تو در نيمه شب
طعم لبهای او
شراب لبش را تو نوشيده ای هيچگاه!؟
تنش را
تنش را
تو پوشيده اي هيچگاه!؟
به عطر دلآويز او
مست
و حيران
شدی…!؟
به چشمان مست و لوندش
تو ويران شدی…!؟
نه هرگز …
تو عاشق نبودي خدا…!!!
تو دربند عطر شقايق
نبودي خدا…!!!
تو
عاشق تر
از
اين خلايق
نبودي خدا…!!!
که مجنون آواره کردي ؛
تو کردي
که فرهاد بيچاره کردي ؛
تو کردي
که شيرين ما را تو مهپاره کردي
و ما را تو مانند فرهاد بيچاره ؛ آواره کردي
خدايا
تو
با
اين
دل
ما
چه
کردي…!؟
چه
کردی…!؟؟؟
ارتـــعاش…
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
فروردین 12, 1399
درود شروع زیبایی با نیمایی داشت اما در ادامه نیاز به دقت بیشتر داشت
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
فروردین 12, 1399
درود بر شما
••••••••
جناب کرمانی نازنین
◇◇◇◇◇
آرزوی سلامت برایتان دارم
قلمت استوار
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌸🌺
پاسخ
فروردین 12, 1399
خیلی زیبا و عاشقانه بود درود فراوان با عشق زندگی باید کرد🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم