🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سوزِ سرمایِ این شبِ بدشگون
تلنگری چنان زد قامت گل را
که دیگر باور نکند هر آن آفتاب بود وُ باران آمد
لاجرم بهار می بارد از چلهٔ کمانِ رنگینش!!
نه…… خزان هم گاهی خدعهٔ بهاری می کند
برای تمتع تیزترِ تیغش
آنجا که به خیالِ خوش آسوده باشند…. گلها
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
فروردین 31, 1402
سلام و درود
مانند همیشه عالی و قابل تأمل
در پناه خدا 🌱👌👌👌👌👌👌🌱
پاسخ
فروردین 31, 1402
بسیار سپاس از لطفتان استاد ارجمندم
پاسخ
اردیبهشت 1, 1402
درود جناب خانمحمدی
🌹🌹
پاسخ
اردیبهشت 1, 1402
بسیار سپاس از مهرتان گرانمایه و ارجمندم
پاسخ
بستن فرم