🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خسته

(ثبت: 237593) فروردین 9, 1400 

 

خسته ام از این همه هیاهو ها
از این همه تزویر و ریا ها
خسته از این زندگی تکراری
از این همه آوار و بیداری
خسته ام در این روزگار بی معنی
درونم آتشیست رو به بی پایانی
خسته ام از تو از دلبستگی و بریدن ها
از این زندگی از این بی رنگی ها
خسته از عشق و از قصه شیرین و فرهاد ها
خسته از خودم از لیلی و مجنون ها
خسته ام از این همه دست کشیدن ترمیم قلب ها
خسته از شکستن غرور و این همه بی وفایی ها
خسته ام از این شهر از نادانی مترسک ها
مهره های در دستان هیاهو چی ها
خسته ام از غم و شادی ها
از پرسه های بی هدف در کوچه ها
خسته ام از دشمنانه ساختگی
از افراط و تفریت و بندگی
خسته ام از این روزهای بی هدف
در به در در تاریکی دنباله چه هدف
خسته ام بار بر دوش ما قد یه کوه
خسته از خستگی هایم قلب شد سنگ کوه
خسته از دغلکاران دورو
از قلب های که میترسد شود با آینه روبه رو
خسته ام دگر از لبخند های معنا دار
خسته از روزهای بی آفتاب و بیقرار
از رویش درد و نامیدی ها
خسته ام از سراب و رویا ها
خسته از رو در روی با حقیقتها
ترس مانده در دلها و غلط تعبیرها
خسته از نامردمی هر دم افتادن برگها
شکستن یک غزل حسرتهای مانده در دلها
خسته از این سیاه پوشانه دوره گرد
خسته از لبخند های دیو شب گرد
خسته ام میفهمی سکوتی بر لب ها
میترسم از فردای گَسُ این نامعلومی ها
خسته ام از ابرهای سرگردان در آسمان
از چشم های غمگین میبارد اشکِ بی پایان
خسته از غم از شادی های دروغکی
خسته از بی سبب خندیدن های الکی
میترسم از این شب های بی پایان
از این نغمه های شوم که دارد جارِ ویران

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. حسین شیرکوند

    فروردین 9, 1400

    🌼🌻🌸🌺🌹🌷💐

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا