🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
با من سخن بگو
از روزهای سرد خیابان پهلوی
از دستهای ساکت راه آهن
از سرفه های خونی تجریش
از التهاب کودک تنها
در چشمگیر فرصت ناب زباله ها
با من سخن بگو
لبهای بی ترانه ی آن مرد خفته را
در چشمهای خیس و نمور پیاده رو
انبوه مادران سترون
با دختران یائسگی
بداهه
امیردادویی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
فروردین 6, 1402
سلام دوست عزیزم
بسیار زیباست
در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌👌🌹🌱
پاسخ
فروردین 6, 1402
عزیز دلمی رفیق نازنین
پاسخ
فروردین 6, 1402
گر چه آزاد سخن نتوان گفت !! اممما
با من سخن بگو
از روزهای سرد خیابان پهلوی
از دستهای ساکت راه آهن
از سرفه های خونی تجریش
از التهاب کودک تنها
در چشمگیر فرصت ناب زباله ها
با من سخن بگو !
از چه باید گفت ؟؟
از گرسنه طفل های بی گناه من ؟؟ یا او ؟؟
استاد کلک زرنگارتان ستودنی سروده ای را
خلق کرده است .
بمانید و بتابید چون خورشید عشق و مهر و شعر
🌺🌺🌿🌿🌹🌹
پاسخ
فروردین 6, 1402
سپاسگزارم بزرگوار
پاسخ
فروردین 6, 1402
بسبار زیبا و ارزنده 🌺🌺🌺
پاسخ
فروردین 7, 1402
لطف شماست نازنین
پاسخ
بستن فرم