🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
از تو که میگویم
بغض از سر و کول احساسم بالا می رود،
دریا می شود چشمهایم
و زمین گونه هایم به باران،تَر.
از تو که میگویم
صاعقه می شوند خاطره ها بر تن واژه هایم
و شعر به رسم آتش زبانه میکشد بر لبانم.
از تو که میگویم
تنهایی ام قد علم میکند برای ثانیه ها
و چقدر حوصله می خواهد این شبها
که تاب میخورد خیال نگاهت در آیینه چشمانم.
#دنیا_تیموری
۱۴۰۱/۰۳/۰۹
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
خرداد 13, 1401
بسیار زیباست
لذت بردم
درود بر شما
🌺🌺🌺
پاسخ
خرداد 13, 1401
درودها خدمت شما بانو جان.
ممنون از بدرقه نگاهتون🙏🌺🌺
پاسخ
خرداد 13, 1401
درودها بانو بسیارزیبا ودلچسب بود
آفرین.
🌹🌹🌹
پاسخ
خرداد 13, 1401
درودها،نوشِ جان و نگاهتون🌺🌺
پاسخ
بستن فرم