🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 در خون نشسته

(ثبت: 241898) مهر 3, 1400 

 

بادی عجب وحشی و مست
بر صورتم سیلی زند
با ضربه های بی امان
او ابرها را می دَرَد

بادی عجب دیوانه و…
هر لحظه هم دیوانه تر
با دشمنان ،دشمن شده
با دوستان ، بیگانه تر

شلاقهایِ باد را
بَر جان و دل دارم هنوز
می کوبَد او جلّادوار
بر جسم و بر جانم هنوز

بادِ خزانی بود این
پاییز سرخ از دستِ اوست
با ضرب و شَتمِ برگها
این فصل،مستِ مستِ اوست

این زرد و قرمز برگها
این برگهای چون طلا
این برگهای زخمی از
دستانِ بادِ پُر بَلا

در خون نشسته این خَزان
در چشمِ ما زیبا شده
با برگهایِ رنگ رنگ
چون مخمل و دیبا شده

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا