🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 دل آشوبی

(ثبت: 210772) خرداد 24, 1398 

دل آشوبی

شراب از خون دل دارم
بیا
مهمان کویم باش
دمی را با نگاه ناز چشمت غرق رویا کن
نمی دانی که اینجا هم پر از شب های بارانیست
نسیم از موج های سرد چشمانم گذر دارد
بیا بنشین کنار من
برایت حرف ها دارم
از آن روزی که…
بر بستی از اینجا کوله بارت را
دلم دنیایی از آشوب و حیرانی است
بخود می گفتم:
اِی جا مانده در آلون تنهایی!
کسی از تو خبر دارد؟!
و آیا می رسد روزی …
که این بغض نهان در سینه وا گردد؟
دل آشوبی، مرا کم کم اسیر خویش می سازد
خدا قسمت کند روزیکه …
بینم روی ماهت را
صدای نغمه های شور و آهنگ حجازت را
تماشایی است…
آن روزیکه محو چهره ات گردم
بنوشم جرعه ای از دست های چاره سازت را

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. ولی اله بایبوردی

    خرداد 24, 1398

    سلام و درود آقای معصومی عزیز

    دستمریزاد

    خدا قسمت کند روزیکه …
    بینم روی ماهت را
    صدای نغمه های شور و آهنگ حجازت را

    به امید روزی ، آرزوی برآورده شدن خواسته ی زیبایتان….

    🌿🌸🌸🌸🍃

  2. محمدعلی رضاپور

    خرداد 24, 1398

    سلام و احترام 🌺🌸🌹
    خداقوت
    نظرات و نقدهایی در زیر شعری به نام خوشدل باش گنجانده ام. منتظر راهنمایی هایتان هستم. سپاس🌺

  3. فریبا نوری

    خرداد 26, 1398

    سلام استاد گرامی ام
    نیمایی تان هم غزلی است به زیبایی دل آشوبی انتظار 🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا