🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
جاري از ديده بود اين دل خونم امشب
بحر احمر شود اين كنج سكونم امشب
من كه يك عمر نهفتم به دلم داغ فراق
برملا شد همه اسرار درونم امشب
شب هجران تو و حسرت وصلت هيهات
بخدا ميكشد اين درد فزونم امشب
انتظار خِرَد از عاشق ديوانه مدار
زآنكه از دايره عقل برونم امشب
عكسي از طلعت گلفام تو افتاد به جام
كه به يك جرعه چنين كرد نگونم امشب
گرچه (سالك) ، نشود وصل ميسر با دوست
در جدل با فلك و طالع دونم امشب
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):
بستن فرم