🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گاهی دعایت میکنم، یک روز نفرین
از لطف تو گردیدهام اینگونه بدبین
آخِر زمین میافتم از بسکه مُرتب
از خاطراتم میروم بالا و پایین
یادت نمیآید، ولی چیدم برایت
یک عالمه از خوشههای باغ پروین
دریاب من را، دیر خواهد شد یقینأ
تا هست در جانم کمی احساس شیرین
یک دم کنارت هستم و یک عمر بی تو
دیگر بدم میآید از هم آن و هم این
میخواهم از پیشت فراری گردم امّا
افتاده روی روح من یک کوه سنگین
من دوستت دارم، هزاران بار گفتم
این جملهی جذّاب را، حتی به لاتین
باید که بِستانم، شدهِ با جبر و اصرار
یک بوسه از کُنج لبت پهلوی پرچین
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
تیر 16, 1402
حتی به لاتین
سلام و هلوات کثیره علی الیو بزرگوار
پاسخ
تیر 16, 1402
سلام و عرض ارادت …
سپاس از لطف شما🙏🙏💐💐
پاسخ
تیر 16, 1402
سلام و درودها
قلمتان هماره نویسا استاد
مانا و تواناباشید🙏
پاسخ
تیر 16, 1402
سلام جناب علی محمدی گرامی …
زنده باشید و سلامت…
سپاسگزارم🙏🙏🙏💐💐💐
پاسخ
تیر 16, 1402
درود بر شما جناب حجت
پر شور سروده اید و زیبا
در پناه خداشادکام باشید
👏🌸👏🌸👏🌸👏🌸👏🌸💐🌿🍃
پاسخ
تیر 16, 1402
سلام و عرض ارادت بانو خیاطپیشه گرامی…
سپاس از شما 🙏🙏💐💐
پاسخ
تیر 17, 1402
درود بر شما جناب 🌻💚
پاسخ
تیر 17, 1402
درود سپاسگزارم🙏💐
پاسخ
تیر 17, 1402
سلام و عرض ادب جناب حجت
غزل زیبایی سرودهاید.
زنده باشید به نور🌸🌹🌸🌹
پاسخ
تیر 17, 1402
سلام …
زنده باشید …
بزرگوارید🙏💐💐💐
پاسخ
تیر 18, 1402
عشق احساس بی تکرار فرهاد است آری
وقتی ندای بیستون گم می شود در صورت بخاری
باید که شیرین بی خبر میماند از عشقش
تاخیر او فرصت میداد به کارهای اداری
پاسخ
تیر 18, 1402
سپاسگزارم بانو🙏💐
پاسخ
تیر 19, 1402
درود بر شما با صدایی دلنشین
🌷🌷
پاسخ
تیر 19, 1402
زنده باشید …
سپاسگزارم🙏💐
پاسخ
بستن فرم