🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دِلِت غواص اقیانوس عشقه
دو چشمونِ تِه چِی فانوس عشقه
به خواب ناز کردی تِه صدایُم
صدات در گوش مُو ناقوس عشقه
*
شبی گفتی که از جامِت بنوشُم
طنینِت مثل ناقوسی به گوشُم
نهادی سر به روی شانه هایُم
و پاشیدی دو زلفونت به دوشُم
*
به دوشُم زلف پاشیدی نشستی
چو ابر عشق باریدی نشستی
گرفتُم مُو در آغوشت، زِ باغُم
یکی گلبوسه ای چیدی نشستی
*
نشستی دربَرُم دل از بَرُم رَه
نفس از قالب و هوش از سَرُم رَه
چوآهو بود، جون، تا دیدِت از دور
به جَلد از بندبند پیکرُم رَه
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):
تیر 1, 1398
سلام و درود آقای ابوطالبی نژاد
دستمریزاد
پایدار باشید به مهر
تقدیمی :
روح را صیقل بباید داد ، گاه
همچو چاقویی که زنگش را تباه
روح را آماده سازی ،با دعا
تا به آرامش رسی با انتباه
ولی اله بایبوردی
🌺🌷🌺
پاسخ
تیر 1, 1398
درود جناب بایبوردی عزیز
سپاسگزارم از اظهارلطف وحسن نظر حضرتعالی
ازشعرتون متشکرم
برقرارباشید
پاسخ
بستن فرم