![ابوالفضل زارعی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2021/01/Frame_20210104_09_57_22-e1609811846293.png)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
((تقدیمی به دکتر فاطمه توکلی رستمی))
راه ِ فتح
می روم خندان به سوی کوهها
در حریر برفِ خود خوش خفته اند
از تمام غصه ها و سوز ها
رَه به سمتِ بی خیالی جُسته اند
می روم بالا برای فتح کوه
سینه کش تا سوی نوکهای دریغ
فتحِ غم پایان شور و التهاب
کوهها پوشیده گشته زیر میغ
بارش پَرهای برفی کوه را
در سفیدی مثل کفتر کرده اند
مثل یک صفحه بدون خط و نقش
پاک و بویا و مطهر کرده اند
می روم بالا برای فتح کوه
گشته ام صخره نورد راه رنج
غایتِ من در درونِ قلّه هاست
می نَوَردَم تا که یابم اصلِ گنج
سوز و سرما سخت و پیل افکن شده
جسم من در پیش او پوشالی است
کو دگر تابی برای فتحِ کوه
جسمم از نیرو و قوّت خالی است
پنجه هایم در جَدَل با سنگِ رنج
با دل و جان پایداری کرده اند
با فشاری بر گلویِ صخره ها
روی آنها یادگاری کَنده اند
با تلاشی از درون و عمقِ جان
می روم بالای کوهِ پُر شکوه
گویی اکنون پُر شدم از بال و پَر
این منم تنها پرنده روی کوه
آتشین رُخ چهره اش را در سَحَر
می نمایاند از درونِ شرقِ شاد
چهره ی کوه از وَرای ابر و مِه
شد نمایان با تکاپوهای باد
می گذشت از چشمِ من این لحظه ها
همچو تصویری فراموش از نظر
خاک شد این لحظه ها در گورِ یاد
کو کَمی از لحظه های ما اَثَر
زمستان 1384
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
خرداد 18, 1399
🌹🌹🌹🌹
پاسخ
تیر 6, 1399
ممنونم دوست عزیز🙏🌺
پاسخ
خرداد 19, 1399
در دوباره خوانی شعرتان نیز آنرا زیبا و پر تصویر دیدم
درودتان باد بزرگوار 🌺
پاسخ
تیر 6, 1399
سپاس از همراهی شما شاعر گرامی🙏🙏🌸🌸
پاسخ
بستن فرم