محمد- علی زرندی( محمد علییاری)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
باز دوباره گرم شد
خاك سياه يخ زده
باز دوباره جان گرفت
هور نگون شب زده
دانه به روی خاك سرد
سبز شد و نفس كشيد
همچو تن فسردهِ كه
لب به لب خمي زده
حسرت شاخه هاي خشك
زود به انتها رسيد
كي برسد به انتها!
خواب اسير شب زده؟
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
فروردین 2, 1401
باز دوباره گرم شد
خاك سياه يخ زده
باز دوباره جان گرفت
هور نگون شب زده
درود جناب زرندی گرانقدر
🌷🍃🌷🍃🌷
پاسخ
بستن فرم