🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 پرنده

(ثبت: 254148) آذر 30, 1401 
پرنده

 

نقطه‌های سیاه عمر را چگونه پاک می کنند؟
نشانه‌های سرخ را چگونه زیر خاک می کنند؟
زندگی پر از رنگ‌های سبز و زرد و آبی و بنفش و سرخ و دودی است
پس چرا تمام حرف‌ها و جمله‌ها و نقطه‌های زنده را, سیاه می کنند
نقطه‌های سرخ,
خواب را ز چشم مردمان گرفته است
هان!
سرخی سپیده را با کدام چشم خود نگاه می کنند؟

وقت ریزشِ برگ‌های زردِ آن درختِ بالغ است
ببین! به بادِ یک پرنده‌ی نشسته روی شاخه‌های خشکِ آن درخت
برگ های زرد, سرخ می شوند, به خاک می رسند و خاک می شوند

بعد سال‌ها من هنوز در خودم
بهار رفت
خزان گذشت
داستانِ این شبِ بلندِ سال هم‌ می دود
بعدِ بعد‌ها من هنوز هم, در خودم گمِ گم ام!

فصل سرد سال چهار پاره هست
غزل, قصیده, شعر نو هزار, هزار پاره است

دست گرم نیست!
سینه‌ی ستبرِ مرد نیست!
شرح صدر نیست!

کوتهی ز ماست
ما, که سر به جِیب کرده‌ایم
دست های سرد خود به سوی جیب کرده ایم
گوش‌های ذهن را پر از مذاب سرب کرده ایم
ما به دست خود خانه را خراب کرده ایم
آب کو؟
آفتاب کو ؟
نغمه‌ی پر پرنده‌ی بهار کو ؟

ای دریغ از آسمان پر ز میغ!
بین!
که ما به عمر خود فقط سراب دیده ایم!

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا