🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
کلامی نیست که
بگوید قصهٔ پریشانِ دلم
با توام در همه خواب وُ خیال وُ بی توام
هر آن که نبودنت چون آبی سرد
می ریزد بر گرمیِ خیالِ خمارم
اسیرم به این اضداد وُ گردون اما….
می ستاندم به نرمی نسیمی که
کم کم رخسارِ زرد خزان را
می افشاند بر گلستان
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
خرداد 3, 1402
سلام و درود، بسیار زیباست، واقعا لذت بردم
پاسخ
خرداد 3, 1402
بسیار سپاس از لطفتان استاد ارجمندم
پاسخ
خرداد 4, 1402
درودها… 🌹👏
پاسخ
خرداد 4, 1402
درود تان
پاسخ
خرداد 4, 1402
بسیار سپاس از مهرتان
پاسخ
بستن فرم