🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ره شیطان

(ثبت: 229748) مرداد 3, 1399 

« ره شيطان »

يك لحظه هوسراني ، يك عمـر پشيمانـي
خائن نتوان بودن ، در حجره كه مهمانـي
شهوت به نظر آرَد ، هـر كار به آسانـي
امّا خطرش سخت است، ازكيفر يزدانـي
اين نكته نشان بنما ، تا آنكه رهـا مانـي
از كيفر بدكاري ، وَز جهل هوسرانـي
شيطان غرضش اينس ، باشي تو به نادانـي
تا بلكه فـرو افتـي ، در چاه پشيمانـي
جانا خطرش سختس ، گمراهـي و نادانـي
نـتوان بـبري بهره ، از نعمت سبحانـي
هر نعمت سبحاني ، نشناسي و نادانـي
سنجش بـتوان كردن ، دانايي و نادانـي
هر كار كه مي باشد ، از گفته ي ربانـي
سختـي به نظر آيـد ، اما بُوَد آسانـي
صحبت زِ شياطين بود ، آن هم نتوان بينـي
هر فعل بدِ خود را ، گوين ره شيطانـي
شاهان به ره شيطان ، افتنـد به مسكينـي
شاهان كه نمي خواهند، شيطاني و مسكيني
از سفره ي يزدان خور،نِي سفره ي شيطاني
نعمت كه ندارد او ، در سفره ي سرگيني
هر سفره به هر جايي ، افتاد و اگر بينـي
لازم بُوَدت كاوش ، بـنمايي و بـنشينـي
مردان غنـي همـّت ، با رتبه ي سنگينـي
دستي نـبرن هرگز، در سفره ي خودبينـي
اي يار غنـي همـّت ، هرجا كه ضرر بينـي
دعوت اگرم داري ، منشين تو به آسانـي
مردم تو اگر بيني ، گرمند به خود بينـي
مردم همه گمراهنـد ، بايد تو خدا بينـي
بازم تو نصيحت كن ، شايـد اثرش بينـي
تا بلكه رها گردم ، از گرمـي خود بينـي
بشنو تو حسن اين را، اين خوشه كه برچيني
خرمن به يقين باشد ، از امـر جهانبانـي

٭٭٭
حسن مصطفایی دهنوی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (1):

نظرها
  1. فریبا نوری

    مرداد 3, 1399

    مردم تو اگر بيني ، گرمند به خود بينـي
    مردم همه گمراهنـد ، بايد تو خدا بينـي

    درودهای بسیار بر استاد گرامیم

    🌹🌹🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا