🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
مدّتی بود سرودی نسرود/ دل حیرت کیشم/ مدتی بود سرکار نبود/ غزل درویشم/ مدتی بود که … امّا ناگاه/ آمدی ماه نگاه!/آمدی مهرپناه!/ و توهّم کوچید/ و گلستان غزل/ پُر تراکُم جوشید/ و سرایش، گل کرد/
روشناییِّ تشعشع نغماتی همه راز/ و سرودم به نگاهی پُرِ بُهت/ جلوهای رازاراز/
چشمهای غزل افشانِ خدایّیِ تو را.//
تازه، شاعر شده بود / تازه، دل، دل، دلِ بیدلشده، شاعر شده بود/ چشم در چشم شدن، واژه نمیبُرد به کار/
تازه، دل، معنیِ شاعر شده را میفهمید / که تویی شاعرِ قرمز غزلِ صاحب سبک/
و من از چشم تو یک خوشه تغزّل چیدم / و در آن حسّ لطیف / و در آن حال شریف / آسمان را دیدم /
و دلِ بیدلِ پُر اُمیّدم / در سکوتی مطلق / در نگاهی مشتق / شعرِ ظاهر، شده بود/ شعر مطلق، این است/
غزل حق، این است:/ یار و دیدار و نثار/ یار و دیدار و نثار.///
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
شهریور 9, 1400
سلام
بسیار زیباست.
دوست داشتم.
فقط اینکه چرا پشت سرهم نوشته شده؟
سپاس
🌹🌺🌹🌺🌹
پاسخ
شهریور 9, 1400
سلام و درود و سپاس فراوان،
چون احتمال می دادم در غیر این صورت، جای زیادی اشغال کند و مخاطب، رغبت پیدا نکند به خواندن.
🌹🌺🌹🌺🌹🌿🌿🌿
پاسخ
بستن فرم