🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بار سنگین هجای واژههای درد بود …؟
یا نمک بر زخم باز سالیان سرد بود …؟
سوز و بوران زمستان بهمن یخ بسته در
رخوت پس لرزههای سینهی هر فرد بود
پنجه در اَندوه گیسوی بلند شب ، فغان !
پای لنگان سَحر بشکسته چون ولگرد بود
مار ضحّاک از عطش خون زمین را می مکید
چون تَبَر بر گُردهی یک ناجیِ نامرد بود
کُنج تبعید از قیاس نقشه آن سوتر بِرفت
هر کجا رفتم قلم ، از سوی دنیا طَرد بود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
اسفند 22, 1400
زنده است شاعر
و نعش خود را هر روز
لنگلنگان
بر دوش میکشد
تا به آفتاب فردا بسپارد
با ترانهای بر لب
و نگاهی خالی از هر چیز
جز اندکی امید
زنده است شاعر
و همچنان
در دوردست شب
ستارهای را میبیند
که مرده است
آری
ستارهای که مرده است
یک روز زنده بود
و زندگی
حتی در فعل ماضیاش
کمی زیباست
.
.
درودها شاعر🌹
پاسخ
اسفند 23, 1400
درودها
زنده است شاعر
و همچنان
در دوردست شب
ستارهای را میبیند
که مرده است 👌👏
سپاس از حضور و همراهی شما
🙏🌱🌻
پاسخ
اسفند 22, 1400
پنجه در اَندوه گیسوی بلند شب ، فغان !
پای لنگان سَحر بشکسته چون ولگرد بود
مار ضحّاک از عطش خون زمین را می مکید
چون تَبَر بر گُردهی یک ناجیِ نامرد بود
سلام بانوی شاعر پاک
درودتان
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👏🌹❤️🌿
پاسخ
اسفند 23, 1400
درودها استاد بزرگوار
قدردان حضور و همراهی شما هستم
پاینده باشید و تندرست
🙏🌱🌻
پاسخ
اسفند 22, 1400
مار ضحّاک از عطش خون زمین را می مکید
چون تَبَر بر گُردهی یک ناجیِ نامرد بود
درودها بانو جلیلپور عزیز
🌷🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 23, 1400
درود بر شما مهربانو نوری عزیز
سپاس از مکث نگاه ارزشمندتان
پاینده باشید و تندرست
🙏🌱🌹
پاسخ
بستن فرم