🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 زمستان

(ثبت: 3259) بهمن 12, 1395 

زمستان، دستهایت را برایم آتش زدی

ما سپیدی را در تن هر سطر بلعیدیم

دوستت دارم ها شناور در عریانی لحظه

و شرارت، نیکترین مفهومی که

در چشمان تو غلت می زد

صدایم زدی

و با هر بهار جوانه زدم

آگاهی نهالی بود

که میان کالبدمان آبیاری شد

نوبرانه های تزریقی به هم

عطش تابستان در جامهایت دفن شد

و هر نت ترجمه شده

از ذهن دریا و باران را

به دستهایم تکثیر کردی

مستانه دویدن به آغوش باد

عصیان موج به صخره

استعاره ایست از شورش قلبم

و تنها میراث تو

بوسه های امانتی است.

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

نظرها
  1. درودبر شماوشیوایی قلمتون

    نویسامانید

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا