🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سخن

(ثبت: 231783) شهریور 31, 1399 

سخن

برکه ی شوریدگان را ماه می گوید سخن
سفره ی آشفتگان را آه می گوید سخن

هر پگاه از پرتو خود پرده ی شب می درد
بامداد از همدل و همراه می گوید سخن

گاه گاهی آسمان فرش زمینی می شود
روزگاری عرش با خرگاه می گوید سخن

مرکب خود را رها کن پا به روی خاک نِه
تا ببینی زیر پایت راه می گوید سخن

سر به چاه غم نکردی تا عیان گردد که باز
خاطر غم دیدگان را چاه می گوید سخن

کاش از شب های بیماران بیادش مانده بود
واعظی کز غصه ای کوتاه می گوید سخن

می نویسد خامه از کلکی بنام سر نوشت
صدر مجلس از سری آگاه می گوید سخن

شرم باد او را که پیش پای مردم از فریب
کوه غم میسازد و از کاه می گوید سخن

در مسیر بندگی در بند خود وامانده است
باز هم از غافل و گمراه می گوید سخن

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. رسول رشیدی راد

    شهریور 31, 1399

    با سلام و دروود خدمت شما آقای معصومی عزیز
    از خوانش دوباره شعر زیباتون لذت بردم
    🌹🌹🌹🌹🌹🌹

  2. فریبا نوری

    شهریور 31, 1399

    کاش از شب های بیماران بیادش مانده بود
    واعظی کز غصه ای کوتاه می گوید سخن

    درودها بر استاد گرامیم

    🌹🍃🌹🍃🌹

  3. جواد مهدی پور

    مهر 1, 1399

    شرم باد او را که پیش پای مردم از فریب
    کوه غم میسازد و از کاه می گوید سخن

    زیباست

    عالی سرودید جناب استاد معصومی عزیز

    لذت بردم از اثر فاخر و قشنگتان

    زنده باشید به مهر

    💐💐💐

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا