🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سروش هایی چند

(ثبت: 245318) بهمن 25, 1400 

سروش هایی تقدیم تان

سروش 1.

غمگین ام
بسیار غمگین ام
بقدری که نمی دانم
به کدامین غمم
بیاندیشم
و شرمنده ام
تاب نیاوردم و آب نبودم
و در غم خودم سوخ… تم
و میهنم در غم
می… گداخت.

شعر پیشرو
شعر سروش
محمدعلی رضاپور

سروش 2.
قافیه سازی ها، آهنگ اند

آرایه پردازی ها، رنگ اند

و تو، جان سخن.

شعر پیشرو
شعر سروش
محمدعلی رضاپور (مهدی)

سروش 3.
مرتکب سخن گفتن شدید

مرتکب نوشتن شدید

مرتکب بودن شدید

و این

جرم کوچکی

نیست.

شعر پیشرو
شعر سروش
محمدعلی رضاپور (مهدی)

شعر سروش:
آمیخته ای از شعر سنتی و شعر نو
و تا حدود زیادی، جامع قالب های
دوبیتی، رباعی، مسمط، مستزاد، نیمایی، سه گانی، پریسکه و سپید.

سروش، گونه ای برای بهترین سرایش های کوتاه با تنوع فراوان و زیرگونه های بسیار است که تلاش می کند نگاهی نو و زبانی تازه را به سرایش درآورد.
در سروش معمولا همه یا بیش تر لَخت های غيرپایانی همقافیه اند اما لَخت پایانی بصورتی متفاوت می آید
(توضیحات و نمونه سروش های بیش تر را با جستجوی اینترنتی می توانید مشاهده بفرمایید).

لطفا در گسترش این گونه ی تازه و توانمند، مددکار باشید!
فراوان سپاس

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها 27 
  1. زهرا آهن

    بهمن 25, 1400

    درود بر شما
    چند بار نوشتار شما را خواندم و راستش درست درک نکردم که چگونه شعریست چون تقریبا از خیال خالی بود و بیشتر به جمله نویسی شباهت داشت.
    هر چند که کوشش شما برای سرایش در قالب‌های تازه درخور توجه و تقدیر است.
    پاینده و پیروز باشید

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 25, 1400

      درود ها و سپاس ها یتان
      شعر سروش در زیرگونه های مختلفی می آید و تنوع فراوان دارد.
      نمونه هایی دیگر تقدیم می شود:

      • محمدعلی رضاپور

        بهمن 25, 1400

        سروش، گونه ای تازه و توانمند در سرایش پارسی ست. 
        سروش، 
        دارای انواع مختلفی ست مانند:

        1. سروش قافیه منظم دارای عروض سنتی در لخت های غیرپایانی و دارای عروض ویژه ی سروش در لخت پایانی:

        کهکشان، بی تو، خالی از نور است/
        بی تو، خورشید، هلیومِ کور است/
        نور، گرم و لطیف و پرشور است/
        دور از این نور، کفرِ مهجور است/
        هستی از نور عشق، مسرور است/
        الله نور السموات (السموات) 
        و الارض.//
        وزن این سروش
        در لَخت های غیر پایانی:
        فاعلاتن مفاعلن فعلن
        و در لَخت پایانی (در پی دگرگونی مرتبط با کوبش پایانی) بصورت:
        مفعولُ مفعولُ مفعولُ فعلن.

        2. سروش دو لَختی بدون قافیه، با عروض نیمایی و از لَخت بلند به کوتاه:

        کم تر از آفتابگردان ام؟/
        گر بتابی./

        3. سروش دو لَختی بدون قافیه، با عروض نیمایی و از لخت کوتاه به بلند:

        می رود قایق/
        و نمی کاهد عزت دریا./

        4. سروش مسمّطی:

        غنچه ای می شکفت و 
        می خندید/
        همه جا را بهارگون می دید/
        باد، پیش آمد و از او پرسید:/
        “این جهان را چگونه
        می بینید؟” /
        پاسخش را نداده، برچیدش. //

        5. سروش قافیه منظمِ 
        کوتاه پایان:

        غم به غم شد دلم، غماغم شد/
        اهل غمّاً بِغمّ، دمادم شد/
        پیشِ دل، ارزش جهان، کم شد/
        مَحرم رازهای عالم شد/
        پیله ها را شکست./

        6. سروشِ کوتاه پایانِ
        تمام قافیه:

        من سمرقندم و زرافشان ام/
        سُغد و خَتلان ام و بدخشان ام/
        کابل و بامیان و بَغلان ام/
        مشهد و بابل و مریوان ام/
        ایران ام./

        • زهرا آهن

          بهمن 25, 1400

          در نمونه‌هایی اینجا مثال زدین میشود عنصر خیال انگیز بودن را دریافت ولی آنچه بالا آورده بودید بیشتر به جمله نویسی شباهت داشت، البته جسارت بنده را ببخشید ولی آدمی نیستم که بی جهت از کسی تعریف کنم. همانطور که گفتم کوشش شما برای سرودن در قالبهای تازه قابل تقدیر است ولی شاید بهتر باشد روی محتوا بیشتر کار کنید.
          پیروز باشید🍎

          • محمدعلی رضاپور

            بهمن 25, 1400

            درودتان و سپاس

            توضیحات و نمونه ای در شعر سروش، تقدیم تان می شود و چه خوب اگر در گسترش هرچه بیش تر این گونه ی تازه و توانمند، مددکار باشید!

            کرکسان، همصدایمان شده اند

            کوسه ها، ناخدایمان شده اند

            ناخدایان، خدایمان شده اند

            چه کنیم؟ ای خدا!

            #شعرپیشرو
            #شعر_سروش
            #محمدعلی_رضاپور

            سروش، گونه ای از شعر پیشرو است که تنوع پذیری بسیاری دارد و محصور کردن آن در تعریفی معین و محدود، چندان ساده نیست و ممکن است زیرگونه هایی از آن در تعریف خاصی از شعر سروش نگنجند و به همین دلیل، اگر بجای تعریف شعر سروش، به یادآوری ویژگی های اصلی و ترجیحی آن بپردازیم، به نظر، بهتر باشد.
            طبعا ممکن است بسیاری بلکه بیش تر سروش ها، همه ی ویژگی های شعر سروش را نداشته باشند ولی بهره ی آنها از این ویژگی ها به حدی باشد که بتوانیم آنها را در گونه ی شعری سروش بگنجانیم.

            برخی از ویژگی های (اصلی و ترجیحی) شعر سروش:

            1. برخوردار از چکیده امتیازات شعر سنتی و نو بعنوان گونه ای از شعر پیشرو

            2. شعری کوتاه با تعداد کمی لَخت یا مصراع واره (معمولاً 3 تا 7 لَخت و به ندرت 2 لَخت و گاهی بیش تر از 7 لَخت)

            3. داشتن قافیه در همه یا بیش تر لَخت های غيرپایانی (البته سروش های بی قافیه هم موجودند و در شعر سروش، قافیه، جنبه ی اصلی ندارد و هرجا که اصرار بر قافیه، لطمه به معنا و اصالت شعر بزند، ترجیح بر خلاص شدن از آن است)

            4. قواعد غیر انعطاف پذیر شعر سنتی در مبحث قافیه (و عروض و…) در شعر سروش با انعطاف زیادی به کار گرفته می شوند؛ مثلا ایرادات قافیه در شعر سنتی، ایرادی در شعر سروش ایجاد نمی کنند بلکه به دلیل آهنگ زیبایی که این گونه واژه ها به وجود می آورند،
            در شعر سروش، مورد استقبال هستند‌؛
            مثلا در قالب سنتی غزل، “می رویم” و “می آییم” و “می خوانیم” را بعنوان همقافیه به کار نمی بریم اما در سروش،
            با توجه به اهمیت آهنگ سخن،
            می توانیم از آنها در جایگاه قافیه استفاده کنیم. به عبارتی: در شعر سروش، افزون بر قافیه،
            به قافیه- آهنگ نیز بها داده می شود
            (هرچند به هیچ کدام اصالت داده نمی شود و آنها مهم تر از معنا و اصالت شعر نیستند و هرگاه وجود قافیه باعث تضعیف معنای شعر بشود، باید آن را حذف کرد)

            5. تفاوت برجسته ی لَخت پایانی با مجموعه لَخت های پیش از آن
            از نظر طول، قافیه و از این قبیل
            (و البته گاهی هم لَخت پایانی به رشته لَخت هایی کوتاه تر تقسیم می شود و این شیوه از نوآوری های جناب حامی شریبی در شعر سروش است)

            6. گرایش به آرایه پردازی ادبی

            7. برخورداری از لایه ها و ابعاد مختلف معنایی و مخاطب محوری بویژه در لَخت پایانی و بصورت پایان باز با استفاده از ترفندهایی مانند کاربرد ایهام واژگانی، تغییر در زاویه ی دید و مرکز توجه، بسترسازی برای خوانش های مختلف عبارات و حتی کل شعر (البته نه برپایه ی مرگ مؤلف و بی هویتی اصل متن بلکه برپایه ی فراهم آوردن زنجیره های مرتبط معنایی که امکان تفسیرهای مختلف و در واقع، چند لایه را برای مخاطبان مختلف، آسان می نماید)

            8. پذیرش و برخورداری از انواع زاویه های دید و پردازشگری های معنایی (مثلا مانند هایکوواره، ویژه ی توصیف گرایی از طبیعت و… نیست)

            9. برپایه ی وزنی “فاعلاتن مفاعلن فعلن” و نیم وزن های همانند، همراه با زحافات و شاخه پردازی های نیمایی و فراتر از آن طبق وزن پردازی پیشرو
            (البته سروش در هر وزنی و حتی بصورت آزاد هم به کار می رود یعنی مانند شعر سپید در وزن اما با دیگر ویژگی های شعر سروش)

            10. (افزون بر تفاوت ظاهری لَخت پایانی در مواردی مانند طول، قافیه و…) کاربرد برجسته ی لَخت پایانی بعنوان نتیجه گیری سروش (که پس از مقدمات ذکرشده در مجموعه لَخت های قبلی می آید)

      • محمدعلی رضاپور

        بهمن 25, 1400

        7. سروش دارای عروض ویژه ی سروش، 
        قافیه مند و همچنین رازگون
        (به ترتیب از لخت بلند به کوتاه):

        و باز، گل های آفتابگردان که باز می شوند/
        آوازهای رازِ دل، آغاز 
        می شوند/
        رو به سوی نور./

        8. سروش بی قافیه، با عروض آزاد و با طول رازگون(از بلند به کوتاه):

        باز، رازِ سرافرازِ سکوتت/
        سربلندترین فرا-فریاد/
        بر چکادِ شوکتِ تاریخ/
        آی قله ی بلند!/

        9. سروش بی قافیه یا نیم قافیه، با عروض نیمایی و طول رازگون(از لخت بلند به کوتاه):

        رفتم از کوهپایه تا قلّه/
        وقت برگشت گشت/
        (وای!) تا پایین/
        درّه-درّه./

        10. سروش هایکویی، 
        قافیه مند و دارای عروض سنتی-نیمایی:

        برکه، آرام، رام، باد خزان/
        نقش ها، بی نگاه رهگذران/
        شاعری در شبی…./

        (توضیح: در لخت دوم، حرکت حرف آخر واژه ی “نگاه” هر یک از سکون و کسره می تواند باشد تا از این راه به چند بُعدی 
        و قابل تفسیر بودن سروش، کمک کند.)

        11. سروش هایکویی قافیه مند با عروض آزاد:

        حال خراب/
        ترک خواب/
        تازه عاشق./

        12. سروش هایکویی بدون قافیه با عروض آزاد:

        آرام آرام/
        بدن بدون حرکت/
        آغاز پرواز./

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 25, 1400

      مورچه، بد به اضطراب افتاد

      به گمانم خدای خود را خواند

      باد، قدری به پیچ و تاب افتاد

      برگ، قایق شد و به آب افتاد

      عرض برکه، مسیر عرفان شد.

      شعر پیشرو
      شعر سروش
      محمدعلی رضاپور

      شعر سروش:
      آمیخته ای از شعر سنتی و شعر نو
      و تا حدود زیادی، جامع قالب های
      دوبیتی، رباعی، مسمط، مستزاد، نیمایی، سه گانی، پریسکه و سپید.

      سروش، گونه ای برای بهترین سرایش های کوتاه با تنوع فراوان و زیرگونه های بسیار است که تلاش می کند نگاهی نو و زبانی تازه را به سرایش درآورد.
      در سروش معمولا همه یا بیش تر لَخت های غيرپایانی همقافیه اند اما لَخت پایانی بصورتی متفاوت می آید
      (توضیحات و نمونه سروش های بیش تر را با جستجوی اینترنتی می توانید مشاهده بفرمایید).

      لطفا در گسترش این گونه ی تازه و توانمند، مددکار باشید!
      فراوان سپاس

  2. امیر ذبیحی

    بهمن 25, 1400

    سلام و درود . لذت بردم :

    مرتکب سخن گفتن شدید

    مرتکب نوشتن شدید

    مرتکب بودن شدید

    و این

    جرم کوچکیبسیار زیباست🌷بسیار زیباست🌺🌺🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 25, 1400

      سلام و درود و سپاس فراوان
      💐💐💐🌹🌹🌹🌸🌸🌸🌺🌺🌺

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 25, 1400

      فرمودید: لذت بردید و بسیار زیباست.
      اما آیا تعارف کردید و مبالغه
      یا واقعا این سروش را
      لذت‌بخش و زیبا یافتید؟
      به گفته ی یکی از کاربران،
      این سروش، بدون تخیل و شبیه جمله سازی (عادی) است.
      شما چه عنصری در آن کشف کردید که توصیفی دیگر داشتید؟

      • امیر ذبیحی

        بهمن 25, 1400

        ببینید من چند ویزگی زیبا و شاعرانه در آن متن می بینم:
        اول تفکر دقیق، موشکافانه، همراه با تلنگر و ایجاز(اغلب اشعار امروزی، خالی از یک تفکر و تلنگر و دغدغه است و به پایان متن می رسی ف احساس میکنی چیزی خوانده ای شبیه هزاران چیزی که دیگران می نویسند.(
        نکته دیگر انکه من یکی از ویژگیهای مثبت شعر را این می دانم :
        انتظار چیزی که انتظارش را نداری . به نوعی غافلگیری در بخش انتهایی لن متنی که انتخاب کردم بود.
        یکی از مشکلاتی که اغلب شعرهای امروز دارند ف رک و راست بگویم و بی ادبی نباشد اینستکه شاعران اغلب تبدیل به کارخانه تولید سوسیس شده اند. همه اشعار مثل هم ف یک رنگف یک بو، رنگ نگاه، تفکر و بینش فردی در ان دیده نمی شود، و شما برعکس ، بر دیده شدن رنگ اختصاصی فکر و احساس خود پایبند هستید.
        💐

      • امیر ذبیحی

        بهمن 25, 1400

        البته من به ایجاد یک گونه جدید کاری ندارم و صرفا آن قسمت از اشعار شما را خارج از هر نام و توصیفی پسندیدم و پیشنهادم اینست که دغدغه ایجاد یک فرم جدید را نداشته باشید و شعر خودتان را بگویید. اگر کار قوی باشد به مرور زمان جا پیدا میکند.
        اما اگر درگیر تقید ایجاد فرم های خاص شدید شاید به نتیجه نرسید

        • محمدعلی رضاپور

          بهمن 25, 1400

          ❤️🙏

        • محمدعلی رضاپور

          بهمن 25, 1400

          به باور بنده، تقید ایجاد فرم – به معنایی که از مطلب تان برداشت کردم-
          مطرح نیست یعنی این طور نیست که ما تاکید بر گونه ی شعری خاصِ بدون فواید خاص و اولویت داشته باشیم.
          اگر مثلا به شعر سروش،
          توجه خاصی داریم،
          نه این که صرفا بخواهیم قالب خاصی را با خود یدک بکشیم و به آن ببالیم
          بلکه اگر از زاویه ای دیگر بنگریم، ما توانایی هایی در قالب سروش می بینیم که آنها را با همین شکل و حال در قالب های دیگر نمی بینیم یا چندان پررنگ نمی بینیم، مثلا به این سروش توجه بفرمایید:

          حیف شد! مرد ماجرا نشدیم

          ما حریف گرازها نشدیم

          کشتزار موروثی(!)

          سروشی کوتاه و تنها در 3 لَخت…. حال آیا می توانستم در قالب غزل، این مضمون را به همین کوتاهی بیان کنم؟
          غزل، بسیار زیباست اما
          کارکردهای دیگری دارد،
          یا حتی در رباعی و دوبیتی به همین شکل و اولویت هایی که در لفظ و معنای آن هست می توانستم مشابه این سروش را با همین میزان از خاص بودن بیاورم؟
          این است که اگر شعر پیشرو و گونه هایی مانند سروش برایم اهمیت دارد،
          بخاطر توانایی ویژه ی آنها برای سرایش این چنینی است که تقریبا در قالب دیگری، تا این اندازه، میسر نیست.

  3. زهرا آهن

    بهمن 25, 1400

    درودی دوباره
    ببینید بزرگوار
    قبل از نیما بودن کسانی که می‌کوشیدن تا قالب‌های نو و تازه ای پدید آورند ولی از طرف جامعه ‌‌ی سنتی شعر مورد پذیرش واقع نشدن. چیزی که باعث شد نیما تبدیل به چهره شاخص و بنیانگذار شعر نو بشه، ارائه شعرهایی هر چند کم ولی با کیفیت بالا بود.
    بنابراین هر کس دیگه ای هم که میخواد در زمینه شعر حرفی برای گفتن داشته باشه باید یک ارائه ی توانا داشته باشه و نیازی نیست بلندگو دست بگیره و سبک جدیدی رو تبلیغ کنه. چرا که اگر یه اثر نیرومند و درخور ارائه بده، به خودی خود اون سبک پیروانی پیدا میکنه.
    بنده صاحب نظر نیستم و جسارت منو باید ببخشید ولی فکر میکنم نوشتارهای شما جای کار داره و باید بیشتر روی جنبه‌ی خیال‌انگیز بودن آن کار کنید.

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 25, 1400

      درود و سپاس دوباره،
      واقعا از نظرات شما بزرگوار استفاده می کنم.
      بله، حتما جای کار دارد.
      شکر خدا، اکنون در حدود سی تا چهل سروش سرا در این حوزه، صاحب اثر هستند
      و بعضا سروش های قابل توجهی ارائه می دهند.
      در حال گردآوری آثار مرتبط برای ثبت و تدوین کتاب نسبتا جامعی در این باره هستیم.
      شما هم دعوت اید و از راهنمایی های ارزشمندتان بهره می بریم.
      حال که سخن از پیشکسوت و همدیار گرانقدر ما، جناب نیما یوشیج، به میان آمد، اجازه دهید مطالب تکمیلی مربوط را به عرض برسانم به شرطی که
      بطور کامل مطالعه بفرمایید:

      • زهرا آهن

        بهمن 25, 1400

        چشم حتما
        خوشحال میشم دانش خود را در اختیار بنده هم قرار دهید.

        • محمدعلی رضاپور

          بهمن 25, 1400

          سروشی در مکتب ادبی نورگرایی
          (با وزن پردازی پیشرو)

          بعد تونل، بنفشه زاری هست/

          باصفا باغ پر اناری هست/

          و پس از رنگ و آهن و سیمان/

          رقص اسپند و گلپر، ایمان انگیز است/

          که در این عصر شتاب و شتاب و شتاب و تسلسل ای گل!/

          هست با ما، در ما/

          سروشی شیدا – شیدا – شیدا – آرامش مست/

          چون گل نور. //

          لزوم وجود مکتبی بومی در ادبیات ایران:

          تقریباً جای مکتبی (فلسفی-) ادبی
          از بطن جامعه (و نه از جهان غرب)
          در ادبیات فارسی خالی است و آنچه ما داشته ایم، سبک هایی ادبی همچون خراسانی، عراقی و هندی بوده است و ما به دلیل نداشتن مکتب ادبی
          – که بسیار جامع تر از سبک ادبی است و قلمروی فراتر از شعر و نثر دارد و
          می تواند دیگر هنرها بلکه همه ی جنبه های زندگی را دربرگیرد-
          به ناچار در عصر نو، مقلد مکاتب اروپایی بوده و البته در این تقلیدمان گاهی نوآوری هایی نیز داشته ایم.
          اکنون، مکتب بومی نورگرایی (LIGHTISM)
          در شعر و ادبیات فارسی، مطرح شده است و به خواست خدا و با همیاری شما فرهیختگان گرانقدر، گسترش خواهد یافت و به سایر حوزه های هنر و زندگی نیز به فرخندگی خواهد رسید.
          هرچند پیش از این، آثاری پراکنده در ادبیات فارسی در ارتباط با این مطلب داشته ایم،
          اکنون با شفاف‌سازی، انسجام بخشی و توسعه ی امر در حدی که شایان ایجاد مکتبی
          فلسفی- ادبی باشد، با مکتبی بومی به نام نورگرایی روبرو هستیم که خواهان پشتیبانی فرهیختگان است و در حوزه ی ویژه ی شعر، بطور عام در همه ی قالب ها و بطور خاص در قالب ها و به عبارت بهتر د. گونه های شعر پیشرو کاربرد دارد
          (شعر پیشرو:
          گونه های آمیخته از شعر سنتی و نو همانند سه گانی، سروش، سه گلشن، شعر سبز یا چندآهنگ و شعر تک
          به عنوان رو ساخت + اندیشه های مکتب نورگرایی در ژرف ساخت).
          ویژگی های مکتب نورگرایی بطور
          بسیار خلاصه:
          نگرش توحیدی به پدیده ها در نظر و عمل و ترسیم آن در موقعیت های دنیای امروز، فراخوانی اندیشه های نورگرا از هر دین و مرامی و از هر سرزمینی با هدف ایجاد جبهه ای مشترک در برابر افکار ضد معنوی بویژه افکار صهیونیستی آخرالزمان، بهره گیری از ویژگی های مثبت سنت و دنیای پسامدرن بطور همزمان و در یک اثر واحد، توجه ویژه به میهن و بازآفرینی ارزش های مثبت میهنی نه در چارچوب ناسیونالیسم اومانیست غربی بلکه در چارچوب بومی گراییِ در مسیر توحید، کاربرد نور، رنگ، عطر، طعم و… برای تبیینِ عینیِ انتزاعیاتِ الهی بصورت نسبی‌ و همچنین برای تسلای انسانِ آزاردیده از دنیای پسامدرن معنویت گریز و….

        • محمدعلی رضاپور

          بهمن 25, 1400

          مکتب ادبی نورگرایی چیست؟

          جریان شعر نوی جناب نیما یوشیج که بعد به شعر سپید شاملو و… منتهی شد،
          برپایه ی الگوگیری از برخی مکاتب ادبی اروپایی مثل سمبولیسم، رمانتیسم و رئالیسم بوده است و آنها این مکاتب غربی را بر شعر فارسی اجرا کرده اند (مونتاژ) و البته در جاهایی نوآوری های قابل توجهی هم دا‌شته اند اما اصل مطلب، همان الگوهای مکاتب غربی اند،
          حتی تغییراتی که جناب نیما در ظاهر شعر داد (تغییر در طول مصراع و قافیه و…) اصلش به مکتب ادبی سمبولیسم بر می گردد و حتی آثار جناب شاملو، خیلی بیش تر در مسیر مکاتب ادبی غربی است.
          در عوض، ما به مکتبی بومی به نام مکتب ادبی نورگرایی باورمندیم و آن را در آثارمان دنبال می کنیم و البته در این راه از دستاوردهای شعر نو و شعر سنتی کمک می گیریم تا به شعر پیشرو دست یابیم.
          کار ما، تنها در محدوده ی معرفی چند قالب تازه ی شعری مانند سروش، سه گلشن، شعرسبز یا چندآهنگ و شعر تک نیست و البته سه گانی بعنوان نیای آنهاست.
          کار ما، کاری اساسی با معرفی مکتبی ادبی است.
          این قالب ها یا به عبارت بهتر، این گونه های نو در شعر پیشرو هم با مکتب ادبی نورگرایی، همخوانی خوبی دارند.
          ویژگی های مکتب ادبی نورگرایی را پیش تر در فِرِسته هایی نوشته ام و قابل جستجوی اینترنتی است. بطور خلاصه
          مکتب ادبی نورگرایی، این ویژگی ها را دارد:
          معنویت، امید، بومی گرایی (بجای غربگرایی)،
          کنار هم آوردن جنبه های زندگی نوین و جنبه های سنتی باارزش (که در حال فراموشی است)
          = تمدن مدرن و پُست مدرن + سنت های باستانی،
          و مواردی از این قبیل.
          سروشی در مکتب ادبی نورگرایی از محمدعلی رضاپور:
          شعر من، شعر عصر پایان است
          عصر پایان در آن نمایان است
          عصر پایان، بدون عرفان نیست
          آخرین جان پناه، جانان است
          عاشق نورم.

          و دو مطلب دیگر:
          1. طبعا پیش از این هم اشعاری پراکنده با این گونه مضامین داشته ایم، اما وقتی می توانیم به مکتبی در این حوزه برسیم که انسجام کافی و آشکاری ویژگی های در پیوند با آن را نیز داشته باشیم و شاعران و نویسندگان، این حوزه را جدی بگیرند و بطور مشخص و پیوسته در آن فعالیت کنند. 
          2. وقتی صحبت از مکتبی ادبی می شود، 
          حوزه ی فعالیت آن به شعر و حتی ادبیات، محدود نمی شود و مثلا نقاشی، مجسمه سازی، معماری و… را نیز در بر می گیرد. 
          در مکتب ادبی نورگرایی، 
          دنیای پُست مدرن در کنار زیبایی ها و نکات مثبت سنت، ترسیم می شود، 
          نه این که دنیای پست مدرنی با ناامیدی ها، تنهایی ها، شیطان صفتی ها، تاکید بر جنبه های تلخ زندگی و….
          از طرف دیگر، در مکتب نورگرایی، ما فقط در دنیای پست مدرن زندگی
          نمی کنیم بلکه این دنیا در هنر ما نشان داده می شود. چه بسا شاعران معاصری که شعرشان نمایی از جهان معاصر نشان نمی دهد و چه بسا شاعرانی که از دنیای معاصر، تنها نکاتی را، می نمایانند به شیوه ی پوچگرایی یا سودگرایی مطلق یا غنیمت شمردن دم یا لذت گرایی مطلق و… اما نورگرایی، نگاهی دیگر به هستی دارد.

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 25, 1400

      و همین سروش سوم،
      با این که شاید بدون تخیل و در سطح جمله سازی ساده ای باشد، در این سایت و جا(ها) ی دیگری مورد توجه خاصی قرار گرفت که احتمال تعارفگویی مخاطب را کاهش می دهد.
      شاید ویژگی شعر پیشرو از جمله گونه ی سروش در چندلایگی معنایی اش باعث چنین برداشتی شده باشد.
      به راستی:
      “مرتکبِ بودن شدن” عاری از آنِ شاعری و در حد جمله سازی است؟
      یا این که شاید رموزی در شعر سروش باشد نیازمند بازخوانی؟

      • زهرا آهن

        بهمن 25, 1400

        بزرگوار
        نخست اینکه قرار نیست همه هم نظر باشند و جهان با این تفاوت دیدگاه‌ها و اندیشه‌ها زیباست
        دوم اینکه نظر من به طور کلی در مورد نوشتارتان بود نه بر بخش‌های آن به طور جزئی
        سوم اینکه مرتکب بودن شاید خیال انگیز باشد ولی چندان بدیع نیست و قبل از شما بوده اند کسانی که این تعبیر را به کار برده اند کما اینکه جناب خسرو فیضی از شاعران همین سایت کتابی به نام من غزل مرتکب شدم را چندین سال پیش منتشر کرده اند! هنر شاعری به این است که شاعر واژگان خودش و نمادها و استعاره‌های خودش را بیابد وگرنه تکرار حرف دیگران (از نظر من البته) نامش شاعری نیست.
        امید که از من نرنجید، چون نه قصدم این است که بگویم چیزی بیشتر از شما میدانم که حقیقتا نمیدانم و خودم در شعر بسیار ناپخته و تازه کارم و نه اینکه قصدم این باشد که بگویم کار شما خوب نیست. همانطور که در آغاز هم گفتم کوشش شما برای سرودن در قالب های تازه درخور توجه و ستودنی است.

        • محمدعلی رضاپور

          بهمن 25, 1400

          بله، حتما
          با این حال، “مرتکب شدن” به تنهایی لطفی ندارد اما شاید در کلیت این سروش…..
          هرچند شما نظر دیگری دارید. 🙏

  4. خسرو فیضی

    بهمن 25, 1400

    . با درودهایم پاک
    . استاد گرانمهر درصدر سایت ( آخرین مطالب ) دفترگفتمانی دوستانه را ورق بزنید!! نیازمند همکاری جنابعالی هستم .
    . با سپاسی صمیمانه 🌺

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 25, 1400

      با درودهایم پاک و نیک تقدیم تان،
      به خواست خدا، چشم❤️🙏

  5. سیاوش آزاد

    بهمن 25, 1400

    سلام
    بنظر میرسد درین زمانه و حتی گذشته ها صرف قوت قلم موجب مطرح شدن صاحب قلم ضرورتا نمی شود بالاخره قدری تبلیغ هم چاشنی کار لازمست خود حقیر دو سه سروش خدا قبول کند مرتکب شدم و اگر تاکیدات ایشان نبود شاید دست به قلم نمیشدم

    سلام بر میهن برد و سلامم

    مرحوم مولانا
    پوست چه بود گفته‌های رنگ رنگ
    چون زره بر آب کش نبود درنگ

    این سخن چون پوست و معنی مغز دان
    این سخن چون نقش و معنی همچو جان

    پوست باشد مغز بد را عیب‌پوش
    مغز نیکو را ز غیرت غیب‌پوش

    چون قلم از باد بد دفتر ز آب
    هرچه بنویسی فنا گردد شتاب

    نقش آبست ار وفا جویی از آن
    باز گردی دستهای خود گزان

    باد در مردم هوا و آرزوست
    چون هوا بگذاشتی پیغام هوست

    خوش بود پیغامهای کردگار
    کو ز سر تا پای باشد پایدار

    خطبهٔ شاهان بگردد و آن کیا
    جز کیا و خطبه‌های انبیا

    زانک بوش پادشاهان از هواست
    بارنامهٔ انبیا از کبریاست

    از درمها نام شاهان برکنند
    نام احمد تا ابد بر می‌زنند

    نام احمد نام جملهٔ انبیاست
    چونک صد آمد نود هم پیش ماست

    مطلبی از فضای مجاز
    در جلد نخست «ریحانة الادب» ص 433 در شرح حال «جنید» این شعر را از زبان کنیزکی در زمان جنید بیان کرده است، گوید: کلمات جنید که در عرفان و اصول طریقت گفته مشهور و در کتب مربوطه مدوّن می باشد. از آن جمله گوید: از هیچ چیز مانند این ابیات که کنیزکی در خانه ای بدان «تغنّی» می کرده منتفع نشدم:

    إذا قلتُ اهدی الهجر لی حلل البلی/ تقولین لو لا الهجر لم یطب الحبّ
    و إن قلتُ هذا القلب أحرقه الهوی /تقولی بنیران الهوی شرف القلب
    و إن قلتُ ما أذنبتُ؟ قالت مجیبةً/ وجودک ذنب لا یقاس به ذنب

    (نقل از کتاب توحید علمی و عینی)

    ترجمه ابیات: چون گفتم که هجر برای من جامه های پاره پاره هدیه فرستاد، می گویی اگر هجر نبود، دوستی را نمی چشیدی.

    و چون گفتم که عشق این قلب را سوزاند، می گوید به من که عشق قلب را شرافت داد.

    و چون گفتم: گناهم چیست؟ پاسخگویانه گفت: وجود تو گناهی است که با گناهی برابری نمی کند.

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 25, 1400

      سلام و درود و سپاس
      در انتظار خوانش سروش هایی تازه از شما بزرگوار

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا