🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
| تاریخ عضویت: | ۱۴۰۲/۰۵/۰۳ |
| تعداد شعر: | 5 |
| تعداد مطالب: | |
| آخرین فعالیت | ۱۴۰۳/۰۲/۰۹ |
….من از دشتی که با سرما ندارد برف می ترسم
از آن نوشی که با بیگانه گردد صرف می ترسم
و ترسم از لب لرزان دران سرمای بس سوزان
نگفتم ن، از آن گویم که از این حرف می ترسم
….
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
علی معصومی در سر منشاء دیوانگی
سلام اقا سیاوش قبلا هم با حنابعالی در این وادی سخن رفته بود. جنابعالی متاسفاته با سوالاتی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و سپاس مجدد
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام مجدد خیلی خوشحالم که هستی ، سلامتی و در کنار خانواده به فضل الهی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب این شعر شاید تاریخ سرودنش به ده سال قبل برمی گرده اولآ
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام رابعه دوم دختر شاعرم اولا : در تعجبم چرا تا به امروز این شعر را
فروردین 24, 1403
سرمای بدون برف بسیار زیباست که به کار بردید،من خودم با استخوانم حسش کردم،موفق باشید👌👌👏
پاسخ
فروردین 25, 1403
درود بر شما. سپاس از توجهتان🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم