🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سه گلشن تبری – 1

(ثبت: 240607) تیر 25, 1400 

🏝 شعر پیشرو🏝
🍁 سه گلشن تبری 🍁

صواحی روز وونه وا خورتیجه انه بُلا

خوامبه ته اون گلِ رو ره بوینم
مَسِّ چِِش کمون ابرو ره بوینم
هاریشم ته سوال تخت سلیمون
دارنه اُفتابِ سُون. سو ره بوینم
وِشکُوئه تِک بوینم بشکفسته
بشکفته گِلِ خِش بو ره بوینم

گمونم مه خیال ای کِنده پَرواز

🏝✍🖌#عیسی_غفوری( شبره)✒️🏝

صبح که روز چشم بازمیکند آفتاب بالا می آید

میخواهم گل رویت را ببینم
چشمان مست وابروی کمونت راببینم
نگاه کنم به پیشانی ات که تخت سلیمانت
که مانند آفتاب می تابد را ببینم
غنچه لبت را ببینم شکفته است
آن گل شکفته خوش بو را ببینم

بگمانم خیالم باز پرواز می کند.

سه گلشن پارسی از محمدعلی رضاپور (مهدی)

“سلام و باز سلام و دگر، سکوت و نگاه”

همین قَدَر که شود گفت آشنای تو ام
نه آشنای تو بلکه فقط گدای تو ام

همین که گاه به گاهی نگاه می کنی ام
همین که گوشه ی چشمانِ پرصفای تو ام

به یُمن این که نگاهم اسیر مقدم توست
غزلسرای سراپا دلِ سرای تو ام

تو راه می روی این گونه ناز و چشمنواز
و آه می شوم و، آه! مبتلای تو ام

هوای ابریِ این دشت ها، چه گریه وَش است!
غزال گمشده ای در پی صدای تو ام

دلم دلی ست چه بی دست و پا و سر به هوا!
خوش ام که سرخوش و سرگشته در هوای تو ام

“اجازه ام بده ای عشق! عاشقت باشم.”

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. علی معصومی

    تیر 25, 1400

    👏🌺🌺🌺🌺
    افرین
    حرف ندارنه

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا