🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سه گلشن تبری
بِمُومِه گِلِه سَرِّه واز هاکنم
اِسا دِل غَرقِ تِه چِشمُون بَدیمِه
دِِلِ بیچارِه رِه مَجنُون بَدیمِه
بَدیمِه دَشت دَکِت اُ وِل اُ وِیلُون
شِه غِمِّه یاد بَکُرد حیرُون بَدیمِه
بَهیتمِه زُوندئِه غَمِّه شِه کَشِه
بِگَمُون شِه قَدِّه کَمُون بَدیمِه
دِلِه اَرمُونِه جِوونی دَگِردِه
#عیسی_غفوری_کیاسری_شبره
Telegram.me/navayetabari
👆👆👆 join 👆👆👆
آمدم سر گله را باز کنم
الان دل غرق چشمانت دیدم
ببچاره دل را مجنون دیدم
دیدم دیوانه سر ددگم است
غمم فراموش ولی حیران دیدم
زانوی غم بغل کردم
ناگهان قدم را خمیده دیدم
آرزوی دل جوانی بر گردد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
بستن فرم