🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دیوِ سرما، اسیرِ طوفان است
مرگِ خود دیده و پریشان است
روی سِن های ماسه ای در دشت
فرصتِ رقصِ گل عذاران است
اشکِ سردی که ابر می بارد
«آخرین شِکوه از زمستان است»[1]
شعرِ خوبی سروده شاعرِ صبح
شب یلدای غم، به پایان است
روزهای سپید و پُر امید
هدیه ی خونِ پاکِ آبان است
دل، هراسی ندارد از دشمن
آنچه فائق شود بَر او، جان است
جانِ پُر قدرتِ اَهورایی
حافظِ سرزمینِ ایران است
[1]. مصرع از استاد شفیعی کدکنی
21 اسفند 1400
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
اسفند 22, 1400
👏👏👏
پاسخ
اسفند 22, 1400
سلام
سپاس از حضور مشوقانه شما
در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿
پاسخ
اسفند 23, 1400
سپاسگزارم
پاسخ
اسفند 22, 1400
جانِ پُر قدرتِ اَهورایی
حافظِ سرزمینِ ایران است
👌👌👏👏👏👏👏
بسیار زیبا و امیدبخش سرودید باباطارق عزیزم
👏👏👏👏👏👏👏
زنده باشید زنده باشید🙏
پاسخ
اسفند 22, 1400
سلام بر دختر شاعرم
سپلس از مهر نگاهت
در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿
پاسخ
اسفند 22, 1400
شعرِ خوبی سروده شاعرِ صبح
شب یلدای غم، به پایان است
درودها استاد خراسانی گرانقدر
بسیار زیبا
🌷🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 22, 1400
سلام و درود بر گهر بانوی پاک
سپاس از مهر حضورتان
در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿
پاسخ
اسفند 22, 1400
سلام و درود
سن های ماسه ای
بسیار زیبا 🌹🌹🌹🌷🌷🌷
پاسخ
اسفند 23, 1400
سلام
به دقت نظر شما باید آفرین گفت
سپاس از مهر نگاهت
در پناه خدا🌿🙏🌿
پاسخ
اسفند 23, 1400
سلام و درود استاد خراسانی گرانقدر
پاسخ
اسفند 28, 1400
سلام و درود
سپاس از مهر نگاهتان
در پناه خدا….. 🙏🌹🙏
پاسخ
اسفند 29, 1400
سلام ودرود براستادطارق خراسانی
عزیزوگرانبها
فوق العاده زیبا دستمریزاد
قلمتان هماره نویسا
پاسخ
بستن فرم