🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نمی دانم چرا دیگر دلم باران نمیخواهد
برای مرهم زخمش کسی درمان نمیخواهد
نبار ای آسمان دیگر که شهرم غرق شد در آب
میان این همه وحشت تن بی جان نمیخواهد
صدای رعد رخشانت چنان لرزه به جان انداخت
که تا روز ابد هرگز دلش طوفان نمیخواهد
ببار آهسته بر شهری که کارون دارد و اما
پس از سیلاب انبوهش چنین طغیان نمیخواهد
ولی باران تو می باری و این را خوب میدانم
دلت پاک است و اصلا کشوری ویران نمیخواهد
#آذر_رئیسی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
بهمن 29, 1398
ولی باران تو می باری و این را خوب میدانم
دلت پاک است و اصلا کشوری ویران نمیخواهد
سلام و درود
دستمریزاد
تقدیمی : 🌸
هدایا ، آسمان بینی به باران
به باران نم نمی گردی خرامان
به ابری توده ای گریان نگاهی
طبیعت شادمان با ابرِ گریان
ولی اله بایبوردی
29 / 11 / 1398
🌸🌸🌸🌺🌸🌸🌸
پاسخ
بهمن 29, 1398
محمدعلی رضاپور
بهمن 29, 1398
سلام و احترام
شما بزرگوار را دعوت می کنم به خوانش و ابراز نظر گرانقدرتان در این مطلب مهم در عرصه ی چند دهه ی اخیر ادبیات فارسی:
شعر سپید، آزاد از عروض یا دارای عروضِ آزاد؟
http://sherepaak.com/222456/——-
پاسخ
بستن فرم