🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
از لعل لبت می بده و شادم کن
با جام نگاهت مرا آبادم کن
عمریست گرفتار غم هجرانم
ای ناجی من بیا تو آزادم کن
در خلوت و تاریکی شب بدحالم
ای ماه رخی نشان ده دلشادم کن
این رهگذران نمک به زخمم زده اند
فکری تو برای درد و فریادم کن
هر لحظه ی عمرم همه در یاد توام
آرامش جان تو هم کمی یادم کن
جامم بشکسته و صبو ریخته است
با ساغر می رها ز بنیادم کن
در میکده مستان همه دلخون شده اند
اینک قدحی بده پریزادم کن
شعر اصغر اسلامی مشکنانی(بشیر)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):
بستن فرم