🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شاعر

(ثبت: 211827) تیر 23, 1398 

نقش شاعر کرده دیدی که به عشق است پست ، پست
و شمیم عشق هر جا عطر شاعر هست ، هست

از خم عرفان بنوشد شاعر ای ملا نخواه
تا که با پیمانه ی مذهب کنی این مست ، مست

تا ننازد آنکه دارد دست در فضل و هنر
شاعر آمد که بگوید هست روی دست ، دست

یک دو باری جستم و افتادم آخر دست عشق
آخر از سر فکر این کز او توانم جست ، جست

عقل بندی بود بر پای دل و احساس هم
بود اسیر و تا دلم از بند عقلم رست ، رست

عقل گفتش بر در بسته خوری فرهاد و او
در به روی عقل چون دل را به شیرین بست ، بست

هادی خوشبخت موشکی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. صدیقه محمدجانی

    تیر 23, 1398

    درود فراوان
    شعرتان از نظر فرم و ساختار بیرونی تا حدود زیادی بی ایراد است و آفرینها
    زبان و حال و هوای شعرتان با دقت در مسائل پیرامون و مطالعه شعر شاعران مطرح معاصر به تازگی خواهد رسید.
    موفق باشید.👏👏👏

  2. طارق خراسانی

    تیر 24, 1398

    سلام و درود

    بسیار زیبا

    در پناه خدا 🌿👏👏👏🌿

  3. مسیحا ناجی

    تیر 24, 1398

    همه دنیای فرهاد شیرین بود …پس از چه ناله میکرد از تلخی زمان

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا