🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شال … شال مشگیِ …

(ثبت: 6645) شهریور 22, 1397 

 

نوحه، دستِ ابر:

بالبداهه خوانده می‌شود
با صدای نازکِ بهار
توی گوشِ ناو‌های کَر
ناوهای سالخورده‌ام!

نوحه، دستِ ناو:

درسیاهیِ شگرفِ شب
من برای اخترانِ خفته در شمال
از تمام عرض‌های جنگلِ جنوب
چوب برده‌ام!

نوحه، دستِ چوب:

پشت تخته‌ها
روی دوشِ کودکی نحیف
چشم‌های زهره را در آسمانِ سبزِ نیمه‌شب
من به خواب‌های خوب برده‌ام!

نوحه، دستِ خواب:

برقِ خودروهای زیرِ پُل
از شکستِ شاخه‌های یخ‌زده عقب نماند
برف و باد را
من به گریه‌های گنگِ کودکی سپرده‌ام!

نوحه، دستِ کودکی غمین:

حلقۀ وسیعِ عطرِ او
عینِ بوی پودِ نیمه‌باف
در هوای تار
عینِ بارِ آه،… روی گُرده‌ام!

نوحه، دستِ آه:

آبِ سنگِ قیمتی‌ترین بلورها
تا صدای سبزِ زهره را
تا سپیده‌دم
من، سکوت کرده‌ام!
….

رودخانه فوت کرده است
حاملانِ نعشِ خفته‌اش
در مراسم وداعِ پاک
نوحه را به من سپرده‌اند

نوحه، دست من
شال،
شالِ مشکیَم کجاست؟!

نوحه
دستِ
تو!

 

#فریبا_نوری (نوزدهم اسفند نود و پنج)