🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ای مونس قلب من و ای عشق نهانم
دوری و فراق تو زده شعله به جانم
بر غیر وفا کردی و سخت است عزیزم
هر روز برایت بنویسم، ولی بیتو بمانم
آسوده ترین حالت یک عاشق سرمست
حال من غمدیده شد آری آری به گمانم
این شاه نشین دل و چشمم تویی ای یار
میخواهمت هر روز، تویی جان جهانم
رسوای غمت بودهام ای یار دلافروز
حکم ازلی شد که با دوست نمانم
آتش بکشم شهر غمانگیز جدایی
هر ثانیه عشق تو شود وصله به جانم
لبخند زدم خوب شود حال دل زار
با یاد تو لبخند سرازیر شود روی لبانم
شاید که تو برگردی و مرهم بشوی باز
خندان بشود حال دل و روح و روانم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
بستن فرم