🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شبخیز

(ثبت: 259013) اردیبهشت 8, 1402 

 

روح من از رفتنت خود را که حلق آویز کرد
حلق خود را از نبودت، بی وفا، او ریز کرد

یار من از من جدا شد رفت در دامان کس
با رقیبم شعرِ ما را بی بها ناچیز کرد

من به او گفتم که تنهایم ندارم جز تو کس
بی وفا، او رفت و خونم را به دل لبریز کرد

هی به او گفتم بیا، آرام جانم باش لیک
چون نیامد، او طنابم را به دارم تیز کرد

آنکه جانش را دلا برتر بکردم من به دل
قلب من را با رقیبم ای دلا او ریز کرد

اشک من اکنون ز چشمانم بریزد بر دلم
چونکه داروی طبم را این گدا تجویز کرد

جرم من این است دل داده ام بر جانِ او
او من بی چیز را با عشق خود ناچیز کرد

جانِ آنی می رود در عشق این خون ریز ما
شعر من را در شبی این پست جان، شبخیز کرد

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    اردیبهشت 8, 1402

    سلام دانیال عزیزم

    شما می توانید شاعر خوبی شوید
    بیشتر تلاش کنید.

    در پناه خدا 🌱🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌱

  2. طلعت خیاط پیشه

    اردیبهشت 8, 1402

    درود بر شما زیبا سروده اید
    موفق باشید
    🌺🌸🌸🌿🌺🌸

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا