محمد- علی زرندی( محمد علییاری)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
باز دوباره گرم شد
خاك سياه يخ زده
باز دوباره جان گرفت
هور نگونِ شب زده
دانه درون خاكِ سرد
سبز شد و نفس كشيد
همچو تن فسرده كه،
لب به لب خُمي زده.
حسرت شاخه هاي خشك
زود به انتها رسيد
كي برسد به انتها !
خواب اسير شب زده ؟
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):
بستن فرم