🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شعر سبز/ چندآهنگ 4

(ثبت: 222468) بهمن 29, 1398 

 

تو هم بیا که با هم/
دوشادوش و دَمادَم/
پیله ی زمینی بودن را/
به یک نگاه ِ آسمان بفروشیم/
و پله-پله، آسمانی شویم/
و به آن مهر ِ جاودان/
جاودان سرمایه باشیم/
بیا به نوبهار!//

(شعر سبز/ چندآهنگ، شعری ست میانه ی شعر سپید و شعر نیمایی و دست کم، یک امتیاز مهم به شعر سپید و یک امتیاز مهم به شعر نیمایی می افزاید. شعر سپید، از نظر وزن شعری، ضعیف است؛ اما شعر سبز، موزون تر از آن است و با سرایش شعر سبز – که شباهت زیادی به شعر سپید دارد- می توان با حفظ نِسبیِ امتیازات سپید، به نوعی شعر موزون تر دست یافت که البته سرایش آن برای سپیدسرایان به دشواریِ سرایش شعر نیمایی هم نیست.
شعر چندآهنگ، امتیازی هم به شعر نیمایی می افزاید؛ یا به تعبیر دقیق تر، امتیازی نسبت به شعر نیمایی دارد و باز به تعبیر دقیق تر، چندآهنگ، امتیازی دارد که در شعر نیمایی و شعر سنتی تقریبا هیچ وجود ندارد (و این که گفتم تقریبا هیچ و نگفتم هیچ، دلیلی دارد که فعلا به آن نمی پردازم و آن را موضوعی برای پژوهشگران قرار می دهم.) شعرچندآهنگ را می توان در اوزان مختلف و به تعبیر جامع تر در بُحور مختلف عروضی سرود و به همین دلیل، آن را علاوه بر شعر سبز – که نوعی مشابه اما موزون تر از شعر سپید است- شعر چندآهنگ هم نامیده ایم. چندآهنگیِ شعر باعث انتقال از حال و هوایی به حال و هوایی دیگر می شود؛ مثلا با انتقال از بحر متقارب به بحر هَزَج، محیطی حماسی را به محیطی عاشقانه و تغزّلی تبدیل می کنیم و این ویژگی در شعر سنتی بجز در چند مورد تفنّنی و در شعر نیمایی بجز در مواردی اندک وجود ندارد و در شعر سپید- هر چند تغییر بُحور ممکن است فراوان اتفاق بیافتد- باز هم به دلیل ضعف و رقّتِ وزن شعریِ آن در مقایسه با وزن قوی تر و دقیق ترِ شعر چندآهنگ،
تغییر حال و هوای احساسی شعر بر اساس تغییر آهنگ(بحر عروضی)، جلوه ی کم تری دارد. به عبارت دیگر: چون در شعر سپید، علت این امر(وزن عروضی) ضعیف تر است، معلول آن(چندآهنگی) هم به ناچار ضعیف تر است.
به طور خلاصه: شعر سبز و یا چندآهنگ، نوعی شعر در میانه ی شعر سپید و نیمایی است که نسبت به سپید، آهنگین تر و نسبت به نیمایی، چندآهنگ تر و دارای قابلیت بیش تری برای انتقال از حسی به حس دیگر بر محور تغییر آهنگ شعر است.)

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. امیر جلالی

    بهمن 29, 1398

    اثر زیبای شما آهنگی درونی داشت که ترنم را در دل خود جای داده بود. این اثر هم طراوت داشت و هم لبخندی از سر مهر…
    زبا بود و درود بر شما

    • محمدعلی رضاپور

      بهمن 29, 1398

      درود و سپاس از حسن نظرتان جناب جلالی گرانقدر🌹🌹🌹

  2. محمدعلی رضاپور

    فروردین 10, 1399

    سروش، سه گلشن، و شعر سبز(چندآهنگ)، قالب ها و در واقع،
    سبک ها یا دستگاه هایی تازه و توانمند در سرایش پارسی اند و شایان ژرف اندیشیِ بیش تری در سرزمین های سرایش پارسی.

    اشعاری در قالب شعری سروش
    1- عمر، مانند ابر می گذرد/
    بی مدارا و صبر می گذرد/
    کسی از روی قبر می گذرد/
    باز در فکر بازی فردا ست.//
    2- راهِ راهب، دراز و جانکاه است/
    کسی از راه بهتر آگاه است؟/
    – تا خدا، راه، گاه، کوتاه است/
    قدر یک شاخه گل، دو لب، لبخند.//
    3- روزگاری که چرخِ دوّار است/
    بر سرِ نیک و زشت، هشیار است/
    داد آر است و یارِ دادار است/
    یعنی آیینه دارِ کردار است/
    و گواه.//
    4- نیکی ات را زلال کن قدری/
    حال دل، بی ملال کن قدری/
    حال کن قدری/
    شادمان باش!//
    (سروش، قالبی تازه و توانمند در شعر پارسی و تا حدود زیادی جامع قالب های دوبیتی و رباعی و سه گانی وپلی ست میان شعر سنتی و نو)
    سه گلشنی به نام حالِ آتشیِ دل
    (آغازگر:)“در امتحانِ عشقِ تو، ماندیم نا تمام/
    اما هنوز هم غزلی هست مست فام”//
    (بدنه:) اما هنوز هم، نَفَسم آسمانیَ است/
    چشمم بدون شُبهه، پر از مهربانی است/
    شب ها به ماهتابِ تو، دستم نمی رسد/
    اما نگو: جداییِ مان جاودانی است/
    من: مشتریِّ چشمکِ نازِ ستاره ات/
    شب های دل همیشه مقیم جوانی است/
    در کهکشانِ رازِ تو پیداست گم شدَه م/
    این چشم اشاره هات برایم نشانی است/
    آشوبِ خوبِ حضرت محبوب را بگو:/
    فهمیده ام که بینِ دو چشمش تبانی است/
    خورشید بر تغزّلِ خود، رشک می بَرَد/
    در انفجارِ دم به دمِ بی کرانی است/
    این گونه، شادی و غمِ مستانِ روزگار/
    مصداقِ بارزِ شُبَهاتِ زبانی است/
    مثل مدار وقف طواف تو هستم و/
    فرقِ فراق و وصل فقط واژگانی است//
    (پایانبخش:)“
    خوب است حالِ آتشیِ دل به لطفِ دوست.”///
    (سه گلشن، قالبی ست با سه قسمت مشخص در خودِ قالب شعری به ترتیب: آغازگر، بدنه و پایان بخش – با حد اکثر امکان تنوع در هر بخش)
    نمونه ای در شعر سبز یا چندآهنگ (میانه ی سپید و نیمایی ست؛ موزون تر و قافیه مند تر از سپید و چندآهنگ تر و دارای اوزان متنوع تری نسبت به نیمایی که با تغییر اوزان می تواند باعث انتقال از حسی به حس دیگر بشود):
    سپید بود/
    و زیستنش سبز/
    و پروازش سرخ/
    و در هنگامِ گلگون ِ آسمانی شدن /
    آن میامی تن/
    آشکار/
    دلشکار/
    می سرود و می نواخت/
    شعرهای ماندگار/
    تغزلِ خوشه های پربرکت ِ تبسم/
    تبسمی آفتابارانی/
    آن چنان که کشتزارها/
    دوباره زیستن را/
    شاعرشدند.//

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا