🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود،
نام شعر:
شهر بهارنارنج، شهر قشنگ بابل،
قالب شعر: #سه_گلشن،
سراینده: #محمدعلی_رضاپور (مهدی)
زمان و مکان سرایش:
1399/4/9
#بابل
آغازگر:
شهر بهارنارنج، شهر طراوت گل/
شهر بهار نارنج، شهر قشنگ بابل/
بدنه/پیکره:
ابریِّ آسمانت، باران خاطراتم/
گاهی خراب و شیدا، گاهی خموش و مات ام/
همچون پرندگانِ دلداده در هوات ام/
پروانه ای به دورِ لبخندِ
باصفا ت ام/
قلبم گل کبودی ست، نامش “وَنوشِه” ی عشق/
عاشق، شبیه شعر شیوای کوچه هات ام/
پایانبخش:
شهر بهارنارنج، بابل! گلِ جهان ای (جهانی) /
شهر بهارنارنج، بابل! عزیز جان ای (جانی) /
شهر بهارنارنج، بابل! “تِه نومِه دورا” //
(#محمدعلی_رضاپور)
#سه_گلشن ،
در میانه ی شعر سنتی و نو
و تنها قالب دارای مهندسی کاملا نظام مند در شعر فارسی است که هر سه بخش آغازگر، بدنه و پایانبخش را به ترتیب در تفکیک درونی واقع در خودِ قالب شعری
(دقت بفرمایید: در تفکیک درونی واقع در خودِ قالب شعری) دارا ست.
سه گلشن هم (مثل قالب های سروش و شعرسبز/چندآهنگ)
قالبی باز و متنوع و پذیرای حد اکثر تنوع در قافیه مندی و قافیه بندی، طول مصراع ها و شیوه ی پردازش است.
در گسترش قالب تازه و توانمند سه گلشن،
سهمی داشته باشیم!
ترجمه از زبان مازندرانی:
وَنوشِه : (گل) بنفشه،
تهِ نومِه دورا: دور نامت بگردم/
قربان نام تو.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
تیر 11, 1399
درود بر جناب رضاپور نازنین
احسنت بر شما
◇♡♡◇
و چه اتفاق زیبایی
◇◇◇
“شهر بهار نارنج شهر قشنگ بابل”
●
“شهر پر آوازه”
●
🌿🌺🌿🌺🌿
پاسخ
تیر 11, 1399
سلام و درود و سپاس
بله
واقعا برایم جالب بود🌿🌺🌿🌺🌿💐💐💐
پاسخ
تیر 11, 1399
و البته سپاس ویژه از مدیریت گرانقدر سایت،
سرکار خانم، عسکری،
که زحمت هماهنگی ارسال را متحمل شدند.
طبق روال، شعر قبلی ام ممکن بود امروز منتشر شود
و شعر
شهر بهارنج،
فردا،
اما این هماهنگی را بخوبی اجرا فرمودند. 🌹🌹🌹
پاسخ
تیر 11, 1399
در گروه تلگرامی
شعر و ادبیات نوین
در خدمت تان هستیم:
@
parsigui
پاسخ
تیر 11, 1399
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
تیر 11, 1399
🌹🌹🌹🌹💐💐
🌹
پاسخ
تیر 11, 1399
سلام و احسنت🌺🌺🌺🌺🌺
پاسخ
تیر 12, 1399
سلام و درود و سپاس 🌺🌺🌺🌺🌺🌸
پاسخ
تیر 12, 1399
درودها
و
لب مریزاد 🌹👌🌺
از آن خواننـد آرش را کمانگـیر
که از ساری به مرو انداختی تیر … ( فخرالدین گرگانی )
حالا خارج از کوری خواندنهای دیرینه ای که ساری و بابل باهم داشته و دارند , شمال همه اش زیباست .
که مازندران شهر ما یاد باد … ( فردوسی)
پاسخ
تیر 12, 1399
درودها و سپاس ها یتان
جناب بختیاری عزیز❤️🙏
جالب است که می دانید،
البته بابلی های بزرگوار،
همدیاران ساروی شان را بسیار دوست دارند.
با این حال، به دلایل مختلفی ازجمله موقعیت جغرافیایی نامناسب ساری، می گوییم:
بابل، مناسب ترین شهر برای مرکزیت مازندران است
و متاسفانه، این حق و بسیار حقوق دیگر که زیرسایه ی آن است، از بابل، سلب شده.
بابل، ساری را بسیار دوست دارد.
کاش ساری هم به بابل،
قدری مهربان تر بود.
🌷🌷🌷🌹🌹
پاسخ
تیر 12, 1399
به امید تاسیس استان مازندران مرکزی یا مازندرانِ بهارنارنج
از رامسر تا قائمشهر و سوادکوه به مرکزیت
بابل❤️
پاسخ
فروردین 8, 1401
پیشنهاد تأسیس استان مازندران مرکزی (یا مازندران ِ بهارنارنج)
به مرکزیت بابل:
همان طور که می دانیم، ظرفیت های بابل برای مرکزیت استان و وجود سدی سنگین و شهری (با پردازشگرانی) نامهربان در مرکزیت فعلی استان که پیشرفت شایان بابل را سال ها با مانع روبرو کرده و بودجه های استانی را به خود اختصاص داده و شدیدا بابل پرهیزی داشته، همچنین ظرفیت های این منطقه که می تواند بعنوان استانی جدید به مرکزیت بابل به ثبت برسد،
همصدایی همدیاران را می طلبد تا برای تأسیس استان مازندران مرکزی (یا مازندرانِ بهارنارنج)، پافشاری کنند.
توجه:
ما به هیچ روی، خواهان تجزیه ی مازندران در معنای واقعی اش نیستیم بلکه برعکس، با تأکید بر حفظ نام کهن و پُر هُویّت “مازندران”، خواهان اقتدار بیش تر مازندران عزیزمان با دارا شدن یک یا دو استانداری بیش تر هستیم.
نام استان جدید را مازندران مرکزی یا مازندرانِ بهارنارنج و محدوده ی آن را از رامسر تا قائمشهر و سوادکوه (که به بابل، نزدیک ترند تا ساری) پیشنهاد می کنیم که اگر در آینده، قرار شود استان دیگری تأسیس شود و از رامسر تا نور را در بربگیرد، بتواند آن نیز نام عزیز “مازندران” را حفظ کرده، “مازندران غربی” نامیده شود (و از محمودآباد تا قائمشهر و سیمرغ، مازندران مرکزی یا مازندرانِ بهارنارنج باقی بماند).
تأمل در این باره و انتشار مطلب، از همدیاران فرهیخته، مورد انتظار است.
سپاس فراوان،
محمدعلی رضاپور
پاسخ
فروردین 8, 1401
سلام جناب رضاپور
تجزیه طلب شده اید
بروید با هم بسازید
پاسخ
فروردین 8, 1401
سلام و درود و ارادت،
شوخی قشنگی از شما شنیدیم.
سپاس تان،
حفظ نام و اصالت مازندران در کنار پیشرفت بیش تر آن با داشتن دو یا سه استانداری، خواسته ی ماست.
بابل از زمان کینه ی آغامحمدخان قاجار و انتقال مرکزیت منطقه از بارفروش (بابل قدیم) به ساری،
همواره از بسیاری جهات، مرکز مازندران بوده است.
امید که با انتقال دوباره ی مرکزیت یا تاسیس استانی جدید و البته با حفظ نام و اصالت مازندرانی آن،
شاهد استقرار استانداری در شهرستان زیبای بهارنارنج باشیم.
پاسخ
فروردین 8, 1401
سلام دوباره،
با هم می سازیم.
آنها همدیاران عزیز ما هستند.
همین دیروز، برای دیدار برخی خویشاوندان از بابل به ساری رفتیم.
اینها به جای خود
اما لزوم تاسیس استانداری در بابل واقعاً محسوس است.
پاسخ
فروردین 8, 1401
سلام حسب مطالعاتی که انجام دادم طرح شما عملا کفه را به نفع بابل سنگین می کند آمل و قائم شهر را برداشتید که جمعیتشان زیاد است و ساری را که مرکز استان همسایه است را لب مرز نهادید و اگر جنگی شد و بابلیان به سومریان(سارویان) تاختند عواقبش چه خواهد بود سپس به فکر تجزیه بعدی هستید ولی اگر دقت شود بابل را درین فرض هم حاضر نیستید لب مرز بنهید این طرف را آمل و آن طرف را سوادکوه و قائم شهر حائل قرار دادید
مسئله بعد بابل به آب های آزاد دسترسی ندارد برخلاف ساری و اگر همسایگان توطئه کنند محصور است و نیز بابلسر را داریم که معتقد است نسبت به بابل، سر است
قله دماوند هم که برای خویش کنار نهادید
طرح الف حقیر
مازندران شرقی مرکز ساری از بهشهر و گلوگاه تا قائم شهر
مازندران میانه از بابل تا نور مرکز آمل
مازندران غربی از نوشهر تا رامسر مرکز تنکابن
منتها اگر حاضر به مرکزیت آمل نیستید طرح ب
شرقی مرکز ساری
میانه مرکز بابل
دو سوادکوه را به بابل می دهم در ازایش جویبار و قائم شهر را به ساری می دهم سیمرغ بلورین نیز برای بابل
غربی از آمل تا رامسر مرکز آمل
پاسخ
فروردین 8, 1401
سلام و درود، جناب آزاد گرانقدر!
بابل و ساری،
دو عزیز دیار باصفای مازندران هستند با این حال، بحث مرکزیت بین آنها دست کم از زمان آغا محمد خان قاجار تا به امروز ادامه داشته است.
در این میان، برخی عزیزان ساروی ما، هر از گاه یا پی در پی، کارهایی می کنند در جهت افزودن نارضایتی ها
مثلا در تمام شهر ساری، ممکن است
حتی یک تابلو به نام بابل نبینید و
نام قدیمی “دروازه بابل” شهر ساری را هم به “ابن شهر آشوب” و به قول خودشان به ابن شهر آشوب ساروی تغییر داده اند.
نخستین دانشگاه پزشکی شمال کشور ( در آن زمان، در حد دانشکده) در بابل بود و مرکزیت پزشکی مازندران را برعهده داشت. بعد که ساری عزیز هم صاحب دانشگاه(دانشکده) پزشکی شد، تنها به دلیل مرکز استان بودن، مرکزیت پزشکی استان را از بابل ربود.
گویا اداره ی کل مخابرات را هم می خواستند ببرند اما نتوانستند و بابل همچنان مرکز بهترین کد مخابراتی کشور (011) باقی ماند.
حتی بعضی ها به عنوان مسلّم بابل یعنی شهر بهارنارنج هم چشم طمع داشته اند و دارند و متاسفانه سال ها در ورودی شهر ساری،
عنوان مرتبط با شهر بابل را تابلو کرده و مایه ی خنده ی مردم شده اند.
و اما طرح تقسیم ما با واقعیت های تاریخی و جغرافیایی منطقه، سازگار است چون بابل، بزرگ ترین شهر منطقه ی مدعی استان شدن است و بدون مرکزیت آن، تشکیل استان جدید،
بی معنا خواهد بود.
قائمشهر و سوادکوه به بابل نزدیک ترند تا ساری.
اگر هم به دو استان جدید در این منطقه قائل بشویم، باز مرکزیت آمل با حضور بابل، منتفی است چون بابلی ها طبعا در استان جدیدی که شهر خودشان بزرگ ترین شهر آن است،
به کم تر از مرکزیت، راضی نخواهند شد و در غیر این صورت، در همان استان قبلی باقی خواهند ماند.
طرحی که شما برای مازندران میانی ارائه داده اید،
محدوده ی قدیمی شهرستان بابل بوده که تا نور ادامه داشته، به عبارت دیگر:
آمل و محمودآباد و نور هم قبل از شهرستان شدن، مدتی جزئی از شهرستان بابل بوده اند.
تا همین اواخر، دانشگاه پزشکی بابل در حوزه ی آمل هم مرکزیت داشت.
ضمنا شما به اهمیت بابلسر و فریدونکنار در این حوزه بعنوان شهرستان های اقماری بابل توجه نداشته اید. مرکزیت بابل در این منطقه برای آشنایان به جغرافیای مازندران، بدیهی به نظر می رسد.
در این محدوده، بزرگ ترین شهر، بابل است و استانی شدن منطقه، بدون مرکزیت بابل، قابل پذیرش نخواهد بود.
تا جایی که می دانم، فاصله ی قائمشهر تا ساری، 16 و تا بابل، 13 کیلومتر است (از آخر شهر مبدأ تا ابتدای شهر مقصد) و سوادکوه هم به بابل، نزدیک تر از ساری است مخصوصا سوادکوه شمالی که حتی بدون وساطت قائمشهر هم به بابل پیوسته است.
و اما این که در فرض تشکیل دو استان جدید، محدوده را از رامسر تا نور گرفتیم، دلایل تاریخی و جغرافیایی دارد. از نظر تاریخی، این قلمرو را غرب مازندران و به نام رویان و رستمدار طبرستان می شناخته اند.
همچنين، وزنه ی جمعیتی رامسر تا نوشهر در مقایسه با شهرستان بابل و شهرستان های اقماری آن، کم است و در نتیجه، قرارگرفتن نور در غرب مازندران، الزامی به نظر می رسد
و گذشته از اینها، شهرستان نور، بطور سنتی و حتی اداری در قلمرو غرب مازندران قرار دارد (بر خلاف آمل)
پس در صورت تشکیل یک استان جدید، قلمرو آن از رامسر تا قائمشهر و سیمرغ و سوادکوه به مرکزیت بابل پیشنهاد می شود (با حفظ نام مازندران بصورت مازندران مرکزی یا مازندرانِ بهارنارنج)
و در صورتی که در غرب این منطقه، استان دومی (مازندران غربی) تأسیس شود، طبعا انتظار می رود از رامسر تا نور امتداد داشته باشد.
پاسخ
فروردین 9, 1401
سلام معادله بایستی برد برد باشد اخوان ساروی بسیار بعید و شاید محالست زیر چنین معاهده ای امضا کنند مگر می شود به خاطر ۳ کیلومتر نزدیکتر بودن آنها را متقاعد نمود از جمعیت ۳۰۰۰۰۰ نفری دست بکشند
قائم شهر حق مسلم ساری است
همچنین انتقال پایتخت یا تجزیه بار مالی دارد
بگذریم ان شاء الله مسئولین بعد از رسیدگی به مسائل اهم این مهم را نیز بررسی خواهند نمود
پاسخ
فروردین 9, 1401
سلام
متأسفانه این معادله ها
تقریبا همیشه یک طرفه و به نفع مرکز استان بوده،
مثلا مرکزیت دانشگاه پزشکی استان را از بابل به ساری منتقل کردند و رسما نام دانشگاه پزشکی مازندران را از بابل برداشتند و به ساری دادند و حوزه ی غربی استان را هم – که به بابل نزدیک تر است – به او سپردند.
خنده دار، این که حتی می خواستند و می خواهند عنوان طبیعی شهر بهارنارنج را هم از آن خود کنند.
بدیهی است که تاسیس استانی جدید، در درجه ی اول به زیان مرکز استان قبلی و به نفع مرکز استان جدید است. بنابراین، اگر طرح تشکیل استان جدید، تصویب شود، یعنی برای استان جدید، حقوقی در نظر گرفته شده است.
حال، قائمشهر بعنوان شهرستانی در بین بابل و ساری، طبعا در حوزه ی مرکزیت یکی از این دو قرار خواهد گرفت.
پیش تر، به دلیل مرکزیت ساری، ممکن بود مراودات قائمشهر با آن بیش تر باشد، اما اگر بابل، مرکز استان مازندرانی جدیدی بشود، طبعا قائمشهر در حوزه ی مرکزیت یکی از آن دو قرار خواهد گرفت
و این بار، دیگر،
منافع استان جدید هم لحاظ خواهد شد و همین سه کیلومتر فاصله ی کم تر قائمشهر به بابل،اهمیت خود را نشان خواهد داد.
پاسخ
فروردین 9, 1401
مطلب دیگر، الحاق احتمالی شهرستان مازنی تاریخ و فرهنگ فیروزکوه به سرزمین مازندران است
که تقریبا فاصله ی یکسانی از تهران و بابل و ساری دارد جز این که فاصله اش تا مرکز مازندران، سخت گذرتر و وقت گیرنده تر است.
در صورت ایجاد استان یا استان های تازه با هویت مازندرانی،
به نظر می رسد بحث الحاق فیروزکوه به سرزمین مادری اش دوباره جان بگیرد.
پاسخ
فروردین 9, 1401
جناب رضاپور به تهران نیز چشم دوختید نکند اول تهران بعد ایران
(فیروزکوه پاره تن تهران است اگر هم نباشد چون پیوند خورده است دیگر جدایی میسر نیست)
پاسخ
فروردین 9, 1401
لطفاً درباره ی تاریخ، زبان محلی و ویژگی های فرهنگی فیروزکوه و حتی دماوند مطالعه بفرمایید!
پاسخ
فروردین 9, 1401
مسئولیت کل استان به دوش ساری است آیا نباید در ازایش مزایایی داشته باشد
تمرکز گرایی ظاهرا مشکل عام کشور است مثلا بسیاری از امکانات در تهران نیست؟
از سویی گاه شاید ممدوح باشد فرض کنید ادارات در شهر ها پخش باشد مدام در شهرها باید در رفت و آمد باشند خلق الله
نظرتان چیست که
هرچه مربوط به کل کشور است در تهران
هر چه مربوط به کل استان مازندران است در ساری بنابرین دانشگاه پزشکی و مخابرات و … چون استانی است باید در ساری باشد بابل فقط مجاز به داشتن دانشگاه در حدود شهرستان است
پاسخ
فروردین 9, 1401
امان از بلای تمرکز گرایی
پاسخ
فروردین 9, 1401
سلام دوباره،
و گذشته از اینها
در صورت عدم تشکیل استان یا استان های جدید،
بشدت نیاز به تغییر مرکز استان مازندران از ساری به شهری مناسب تر است به چند دلیل ازجمله موقعیت جغرافیایی
غیرمرکزی آن که تنها به نفع محدوده ی شرقی از گلوگاه تا نهایتا جویبار است.
در صورت انتقال مرکزیت استان طبعا شهرهای بابل یا آمل، بهترین گزینه های مرکزیت جدید هستند و اما مقایسه ی نقاط قوت هریک از آنها برای تصدی مرکزیت استان مازندران:
پاسخ
فروردین 9, 1401
این جور که من نقشه را می بینم آمل مناسب تر است کامل در وسط قرار دارد بابل اگر انتخاب شود سومر معترض خواهد شد آمل شهر علما و ریش سفیدان است بهتر است همه رجوع بدو کنند و قله دماوند هم که میتواند مرکز ثقل قرار گیرد
پاسخ
فروردین 9, 1401
حالا جمعیت و تعداد شهرستان های نزدیک تر به بابل نسبت به ساری و آمل را حساب کنید
و بعد جمعیت و وسعت و امکانات شهری و شهرستانی بابل و آمل را با هم مقایسه کنید!
متقاعد می شوید که بابل، مناسب ترین شهر برای تغییر مرکزیت در استان مازندران است.
پاسخ
فروردین 9, 1401
ادامه ی نظرات در شعری از این جانب به نام “بابلعشق”
لطفا روی نامم بزنید و از بین دفاتر شعرم، دفتر شعر سروش را انتخاب
بفرمایید و از آن جا شعر بابلعشق را.
سپاس فراوان
پاسخ
فروردین 9, 1401
خدای من بحث های کارشناسی چقدر درازآهنگ است
پاسخ
فروردین 9, 1401
بله، مطالبی که ما سال ها با تجربیات بومی به دست آورده ایم،
شما می خواهید با چند دقیقه مطالعه به دست آورید!
طبعا ممکن است جنبه هایی در نظرات ما لحاظ شود که حتی به چشمان تیزبین شما هم نیاید.
پاسخ
فروردین 10, 1401
تا قبل از نظر جناب شادان شهرو بختیاری،
به دلایلی دوست نداشتم از این قبیل نظرات در این صفحه بگذارم اما سر صحبت را باز کردند.
حالا به ناچار در تکمیل پاسخ ایشان،
این مطلب هم در این باره قابل مطالعه است:
http://abbaslib.blogfa.com/post/269
پاسخ
بستن فرم