🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
شیخ روزی بر الاغش شد سوار
تا رود با همسرش در لاله زار
تا که پالان را به پشت آن نهاد
همسرش فریاد زد با حال زار
پای خر لنگ است ای شیخ کبیر
از چه رو از خر درآوردی دمار
شیخ گفتا ای عیال نازنین
غم مخور! در پای خر رفته ست خار
راه افتادند و خر با پای لنگ
برد آنها را به صحرا در بهار
لیک بعد از چند ساعت عشق و حال
شیخ پرسید ازعیال بی قرار
بر در منزل زدی قفلی بزرگ؟
دید فوری شد عیالش اشکبار
زانکه جویا شد دلیل گریه را
گفت: شیخا آن کلید زرنگار
از وسط در قفل چون بشکسته است
من نمیدانم کنم حالا چکار
شیخ خشم آلوده تا این را شنید
بر سرش کوبید و گفتا ای هوار
بارالها! جان این زن را بگیر
تا یکی دیگر شود بر خر سوار
#مهدی_سیدحسینی
@sheroshirini
۱۵ / ۴ / ۹۵
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
آذر 28, 1401
سلام و درود
زیبا و پرمعنا و شیرین سروده اید.
دست مریزاد
پاسخ
آذر 28, 1401
امان از دست این شیوخ نهروان
رحمی در دلشان نیست اصلا
بیچاره زن شیخ
درود بر شما استاد سید حسینی عزیز
زیبا ست
لذت بردم
💐🌿🍃🙏👏👏👏👏❤️
پاسخ
آذر 28, 1401
سلام و درود
خر و خار و کلید شکسته در قفل
چه قدر جناب شیخ برای زن و مرکبش ارزش قایل بوده است!!
در پناه خدا🌿👏👏👏👏👏👌🌿
پاسخ
آذر 28, 1401
میگم بعضی از دوستام به من میگن شیخ . ولی معمولا از عیال کتک می خورم تا این که بر سرش بکوبم . این که آرزوی زنی دیگر را داشته باشم هم چه بسا به قیمت جانم تمام شود 😅😅😅
و از اینا گذشته چقدر خوب است ،صفحه ای در سایت باشد که با شوق و ذوق بلافاصله بازش کنی که ببینی تحفه ی جدید چه آورده است ؟
و این صفحه از همین قماش است
پاسخ
دی 8, 1401
مهدی سید حسینی” شعر نابت خواندنی است
یک شبی با طنز زیبا در جوارت ماندنی است
کسر شان شیخ باشد تا شود بر خر سوار
با ملک منظر گذارد رو بسوی لاله زار
یک بلیط از شرکت ماهان بگیرد صبح زود
تا به استانبول فرستد جمله ایل و تبار
ای برادر کار ایشان دیگر از پالان گذشت
مبلهای لاکچری و صندلی چرخدار
…
بداهه تقدیمی.
درودتان باد جناب سید حسینی.
از غزل زیبایتان خنده بر لبهایمان نشست.
شادکام باشید.
🌷😂😂🌷
پاسخ
بستن فرم