🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 صنم زدگی

(ثبت: 5727) فروردین 3, 1397 

نیمه شب یاد توست همدم من، اسمِ این حال هست غم زدگی
خاطره بر سرم خراب شده… مثل آوار بعدِ بم زدگی

ظاهرم گرچه شادمان اما از درون ذره ذره می پوسم
خوب دقت کنی نمایان است مثلِ دیوار بعدِ نم زدگی

باید از زندگی فرار کنم حس و حالم شدید طوفانی ست
مثل یک ناخدای تبعیدی، وسطِ موج ها بَلم زدگی

حسِ دهقانِ کهنه کاری که آفت افتاده کل باغش را
ابتدای نیازِ بازار و انتهای زمانِ سَم زدگی
*
*
قلمم انقلاب می خواهد… شاعران قرنهاست درگیرند_
به مُداوای دردِ بی درمان، مرضِ دلبر و صَنم زدگی!

شرفِ نسل ما فروشی نیست” و خداوند کاش حفظ کند
شاعرانِ مَجیز پرور را از غرور… از منم منم زدگی

با تو آغاز کردم و باید با تو این قصه را تمام کنم
هنرِ دیگری ندارم جُز
شاعری… نون والقلم زدگی…

مهدی صادقی مود

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):