🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 طمع

(ثبت: 263278) شهریور 13, 1402 

بسم الله الرحمن الرحیم

طمع
((داستان این شعر با اندکی تغییر از کلیله و دمنه بر گرفته شده است))
((کتاب اصلی:۱۰۱ قصه کلیله و دمنه بازنویسی بتول سعیدی))

بیشه زاری بود زیرِ کوه ها
چند زنبوری بُدند آنجا رها

یک ز آن ها بس عسل اندوز بود
کار او هر لحظه در هر روز بود

هر گلی را دید شد خالی ز شهد
بهر خود بودش فقط آن کار و جهد

تا گل خوشرنگ دید آن بوالهوس
وسوسه گشتی طمع ها کرد بس

روز دیگر آمد و زنبور مست
رفت جایی روی نیلوفر نشست

زرق و برقی دید باز آن خیره سر
در طمع افتاد با یک دم نظر

گفت این گل چاق هست و بس درشت
شهد آن را من بگیرم مشت مشت

چند ساعت بود گرم کار خود
عاقبت گل تنگ و چون یک غنچه شد

شد گرفتار یکی بی در اتاق
ماند آن جا تا بمرد از اختناق

دور باید کرد خود را از طمع
کس نبیند نیکی از حرص و ولع

 

شاعران: امیر اصلانی/ امین اصلانی

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. مهرداد مانا

    شهریور 13, 1402

    سلام
    عاشق ادبیات داستانی هستم. و کلیله و دمنه را نیز یک به یک برای بچه هایم تعریف کرده ام

    • اَمی اصلانی

      شهریور 14, 1402

      سپاس از لطف بیکران شما بزرگوار هستید