🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
طمع
((داستان این شعر با اندکی تغییر از کلیله و دمنه بر گرفته شده است))
((کتاب اصلی:۱۰۱ قصه کلیله و دمنه بازنویسی بتول سعیدی))
بیشه زاری بود زیرِ کوه ها
چند زنبوری بُدند آنجا رها
یک ز آن ها بس عسل اندوز بود
کار او هر لحظه در هر روز بود
هر گلی را دید شد خالی ز شهد
بهر خود بودش فقط آن کار و جهد
تا گل خوشرنگ دید آن بوالهوس
وسوسه گشتی طمع ها کرد بس
روز دیگر آمد و زنبور مست
رفت جایی روی نیلوفر نشست
زرق و برقی دید باز آن خیره سر
در طمع افتاد با یک دم نظر
گفت این گل چاق هست و بس درشت
شهد آن را من بگیرم مشت مشت
چند ساعت بود گرم کار خود
عاقبت گل تنگ و چون یک غنچه شد
شد گرفتار یکی بی در اتاق
ماند آن جا تا بمرد از اختناق
دور باید کرد خود را از طمع
کس نبیند نیکی از حرص و ولع
شاعران: امیر اصلانی/ امین اصلانی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
شهریور 13, 1402
سلام
عاشق ادبیات داستانی هستم. و کلیله و دمنه را نیز یک به یک برای بچه هایم تعریف کرده ام
شهریور 14, 1402
سپاس از لطف بیکران شما بزرگوار هستید