🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 طنز گل … نشد(قسمت اول)

(ثبت: 212071) تیر 27, 1398 

از کتاب طنز تلخِ شیرین

داشت بازي، تيم ملّي، ديشب و
مي‌شدم از بازي‌اش گرم تب و

حالتم پر بود از بيم و اميد
مثل پنكه، پلك‌هايم مي‌پريد

خوب يادم نيست با مالديو بود
يا كه با برزيل مثل ديو بود

يا كه با تيمي دگر، شايد غنا
يا كره يا سوريه يا زامبيا

خوب يادم نيست نام كشورش
داشتم قبلاً گمانم از بَرَش

بگذريم؛ امّا كمي باحال بود
بازي پر جذبه‌ي فوتبال بود

فوتبالي بود خيلي ديدني
خاطراتش شد برايم چيدني

من پر از تشويش و تشويقي عجيب
مي‌شمردم لحظه‌ها را بي‌شكيب

حالتم جدّيّ و حتّي بي‌قرار
يا كه شايد تا حدودي خنده‌دار

چند كيلو تخمه با ما، يار بود
گرميِ ديدارِ آن ديدار بود

يك به يك، هم تخمه و هم پوستش
مي‌گرفت از نقشِ قالي، دوستش

فرش، قبلاً نقشي از گل داشت و
پوست هاي تخمه بعدش كاشت و

داد زد خانم: چه شد گل‌هاي فرش؟
«گل» شنيدم. رفت فريادم به عرش

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    تیر 27, 1398

    سلام و درود

    طنز زیبایی ست

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏🌿

  2. سلام استاد رضاپور عزیز.
    زیبا و دلنشین و شیرین است .مثل همه آثارتان.
    بمانید

    • محمدعلی رضاپور

      تیر 28, 1398

      سلام و فراوان سپاس، استاد زمانیان ارجمند🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا