🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
می روم از دست،از جانی که بیمار تو بود
از سرای عشق بی باری که دیوار تو بود
خانه ی قلبم دگر متروکه گشته ست و تهی
خالی از مهری که در پستوی دیدار تو بود
در جهان بی کسی ها قرعه گشته ست نام من
گشته است احضار آنکس که هوادار تو بود
به خیالش آمد این راه پر از آسانی ست
او که در رویای خود دلداده و یار تو بود
لحظه ای هم دل نبستی بر تن ناشاد دل
او که دور از تو پریشان بود و غمخوار تو بود
میروم قرعه بدست با توشه ای ناکام از عشق
رفت آن پروانه که سهم از گلش خار تو بود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):
دی 4, 1396
درود
پاسخ
دی 4, 1396
درودتان باد ارجمند
پاسخ
بستن فرم