🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 عشق و مهربانی

(ثبت: 247439) اردیبهشت 12, 1401 

 

بی نوایـی در کـــنار جــدولــی
خم شد و در گـوشه ی دنجی نشست
دید مـی آیـد سگــی بیمار و زار
زوزه کـش با تولـه ای از دور دست
آن سـگ درمانـده و زخـمی شده
می خـزید از درد خود بر روی دسـت
پلــک هـا را رو به مــرد بی نــوا
در سکوت و حسرتی یکباره بست
بی نوا آهـــی کـشید و تولــه را
بـرد با آرامشــی تا دور دسـت
کـرد آن بیچاره سگ را زیر خاک
تا نبیند تولــه ای دنـیای پـست
بار دیگـر رشته و پیوند عشـق
بین هست و نیست ها از هم گسست
ساعتی در گوشه ای تنها گریست
قلب او از کـرده ی انسان شکست
برد او هــمراه خود آن تولـه را
تا نباشد طـعمه ی دنیاپرسـت
شد فرامــوش آن همه نامـردمی
مهربانی آمـد و آن تــوله جـست
زندگـی جــاری شد و آن بی نوا
درس خـوبــی داد و بر دلها نشست
در فــراز و پستـی اندیشه هــا
مهربانـی بوده و هـمواره هـست

محمد خسروی فرد

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا