🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دوباره اشـک قلـــــــم روی دفتــر افتاده
به خشــکْبرگِ دلــم رنـــگِ دیــگر افتاده
دوباره شــعر، ز خونْواژهها شده گلگون
شبیه آن غـــــزل تشنه، بی ســـــر افتاده
شکـسته شیشهٔ دل، عطــر گریه پیچیده
نشــسته غـم به دل و شادی از بر افتاده
چه حکمتیــست خــدایا؟ مرا شــب اول
هوای روضـــهی گـــودال در ســر افتاده
حسین! شرحِغمِتو همیشه مکشوفست
به جـان حنجـر تو، کهنهخنجــر افتاده…
غریــب نیست اگر روضــه بیمقدمه شد
سهشُعـــبه با پســرت بیهـــوا در افتاده
ردیـف شعـر من ای کـاش چیز دیگر بود
مرا ببخـش! که قافیه «معـجر» افـتاده…
گسست نظـم زمین، در خرابه وقتی دید
که یکطرف سر و یکسوی، دخترافتاده
به جستــجوی گــل پرپرش در آن گــلزار
عقیــله – کـــوه صبـــــوری – مکرر افتاده
رسد به گوش ز گودال، بانگ جانســوزی
میـان قتلــگه انگار… مـــــــــادر افـتاده…
#محمد_مهدی_نورالهی
فروردین ۱۴۰۲ – (کربلای معلی)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
آذر 1, 1402
سلام و درود
سلام بر حسین (ع)
در پناه خدا 🌱👌👌👌👌👌🌱
پاسخ
آذر 1, 1402
درود
پاسخ
بستن فرم