ولی اله بایبوردی
فروردین 23, 1399

شکست عشقی !!!!

به چه برهانی !؟!؟!؟

با کدام ذهنیّت ؟؟؟؟

با کدام صراط ؟!؟!؟!

سلام و درود

استاد ارجمند جناب جوکار مهر آفرین

سپاس از اشتراک گذاری

تقدیمی : 🌈

🌸 نظر به شیخ کنی عارفی نکو نامی 🌸

رها ز عشق مجازی برون فکن دل را
نهاد عشق عیانی شود ، چه پر سودا

به ذوب عشق یخی فکر کن رها از خود
به یاد فصل گلی ، یخ گلی شود ، پیدا

اگر ! کسادی عشقی ، نما در این عالم
کجاست لیلی و مجنون چو وامقی عذرا

شکسته دل به خرابات رو به عمرانی
به شوق عشق مهیّا شکسته ای احیا

نظر به شیخ کنی ، عارفی ، نکو نامی
نظر به دختر ترسا کنی ، چه روح افزا

مُراد عشق ،میسّر شود به هر یاری
کدام عشقِ مجازی به معنوی معنا

به عشقِ جامهِ تقوا نگاه هر حالی
رها ز جیفه تعلّق ، جهانِ پر غوغا

مهارِ سرکشی اسبی ، به جامه تقوایی
کنی تو رام ولی لحظه ای ز خود چو رها

ولی اله بایبوردی

23 / 01 / 1399

🍃🍃🌹🌷💐🌸💐🌷🌹🍃🍃

پاسخ
- محمد جوکار
  فروردین 24, 1399
  
  درود و مهر و ادب
  سپاس بر حضور دلگرم کننده و ارزشمندتان
  🙏🙏🌹🌹🌹🌹🙏🙏
  
  پاسخ
مينا امينی
فروردین 23, 1399

درود آقای جوکار
خوش آمدید به جمع شعر پاکی ها
مانا باشید به مهر💐🙏

پاسخ
- محمد جوکار
  فروردین 24, 1399
  
  درودها مهربانو امینی عزیز
  مقدمتان گلباران
  به کلبه ی احساس و اندیشه ام خوش آمدید
  مانا مانید به مهر تا مهر
  🙏🙏🌹🌹🌹🌹🙏🙏
  
  پاسخ
طارق خراسانی
فروردین 24, 1399

سلام و درود
شاهکارتان را خواندم و لذت بردم

در پناه خدا ❤️👏👏👏👏👏👏❤️

پاسخ
- محمد جوکار
  فروردین 24, 1399
  
  همواره درود بر استاد مهرنوازم جناب خراسانی عزیز
  سپاس که هستید و به مهر می خوانید
  🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹🙏🙏
  
  پاسخ
مینا یارعلی زاده
فروردین 24, 1399

👏👏👏👏👏👏👏
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

پاسخ
محمدعلی رضاپور
فروردین 24, 1399

درودتان
احسنت استاد جوکار عزیز!
بدون هر تعارف و اغراقی، ستودنی می سرایید و
ستودنی هستید❤️🙏

پاسخ
علی معصومی
فروردین 24, 1399

☆☆☆☆☆
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌿

پاسخ
محمدعلی رضاپور
فروردین 24, 1399

سلام و عرض ادب دوباره دوباره

دعوت اید به پنجمین کارگاه همیاری سایت:
http://sherepaak.com/225005/—

پاسخ

بستن فرم

سلام و درود

بسیار زیباست

سپاس از حضورتان

لذت بردم

شادکام باشید

در پناه خدا

این یک نقد است

ثبت نام در شعرپاک

کنار دوده ی سیگارَت بخار چای پریشان بود
دلیل قُل قُلِ قلیانت عبور از شب تهران بود

بر استکان اساطیرت شکوه دولت شاه عباس،
در ابروان کمانگیرت نشان آرش دوران بود

به قهوه خانه ی چشمانت چه پرده ها که نمی خواندم
که نقش رستم دستانت پر از حماسه ی پنهان بود

پیام قصه ی تهمینه، درام رستم و سهراب است
تمام غُصه ی آئینه فریب خوردن انسان بود

در این شبانه ی جنجالی میانِ پرده ی نقالی
ببر مرا به همان حالی که عشق مرشد شاهان بود

تمدنی و مباهاتی، نگاره ها و عماراتی
که تخت سلطنت جمشید در اوج کوه نمایان بود!

و داریوش خردمندی، کتیبه های فرهمندی،
پیام صلح خوشایندی که روی لوحِ زرافشان بود!

سوار موج خلیج فارس بتاز کوروشِ خاک پارس
به سوی آتش اسکندر، که نوح حامل طوفان بود

میان سینه ی تبدارم دوباره شور خزر دارم
ببار ابر تب آلوده به جنگلی که گلستان بود

بریز قهوه ی تلخی چند، بنوش شعر مرا با قند
که حال فال غم انگیزم شبیه پرچم ایران بود…

« ناهید سعیدی »

امیر راهین در افق

سپاس جناب راسخ

امیر راهین در افق

درود استاد لاهیجی سپاسمندم از نکته نطرات ونقدعالیتان زحمت کشیدید

حسن نبی در می گذرد…

درود استاد طارق عزیز سپاس از حسن توجه شما ، درس پس می دیم استاد🌹🌹

راسخ در افق

عالی

سیدمحمدرضا لاهيجی در افق

سلام زیباست اما چون فرمودید: چند نکته را عرض می‌کنم! ۱ ارکان‌بندی شعر را به صورتی پیش ببرید