🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 لالايي

(ثبت: 1736) خرداد 26, 1395 

از جهانی به تنگی تابوت

با لبانی که خورده مهر سکوت

با سلامی به گرمی باروت

عرض به , خدمت مبارکتان ↓

 

ننگ و رسوا چنان خرِ دجال

– بدترین حال ممکن است این حال! –

ای جناب محول الاحوال !

حال ما را به قبل برگردان !

 

ما گرفتار نکبت خویشیم

سوگوار مصیبت خویشیم

پایمال رعایت خویشیم

اختراع بدی ست این انسان !

 

گرچه گردن کلفت و بدذاتیم

مثل “شعبان جعفری” لاتیم *

ما سبب ساز انقلاباتیم

– خیزش و سینه خیزِ بعد از آن ! –

 

فصل هامان به جز زمستان نیست

زندگی دور باطل و گیجی ست

زندگی عین مرگ تدریجی ست

مثل اعدام با نخ دندان !

 

هر کسی که برادر من شد

دست آخر وبال گردن شد !

عمرمان صرفِ فعلِ “کردن” شد

مثل حيوان كه با خودِ حيوان….

 

گاوها را به خیش می بندند

خویش را در طویله می گندند

یا به ریش من و تو می خندند

گور بابای هر چه بی وجدان !

 

از سر تخت خود نیفتادی

بی تفاوت به اصل آزادی

چه گرفتی که این چنین دادی

زنده ها را برابرِ زندان ؟!

 

لحظه ها مرز سلب و ایجاب اند

ریشه ها در مسیر سیلاب اند

بچه ها با تفنگ می خوابند!

آخرین بند را بلند بخوان ↓

 

آخرِ این دریچه ها دار است

هر دری باز رو به دیوار است

جوخه ی آتش ات خبردار است

و تفنگت به روی رگبار است

با توجه به اینکه می دانی

(دست بالای دست بسیار است)

……….

بی خیالِ قضیه دایی جان !!!

 

 

 

* توضیح : شعبان جعفری ملقب به “شعبان بی مخ” از سران لمپن پیاده نظام در جریان کودتا علیه دکتر مصدق بود.

 

اردي بهشت 94