🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
عاشقانه به ما نمی آید
گریه کن این قصیده را با من
لب من را بدوز با بوسه
لب من را ببوس با سوزن↓
☆☆☆
لب مرز جهان بیا و بایست
رقص کن در دقایق آخر
خیره شو بر گذشته ی ابزورد
مکث کن در حقایق آخر
نفشه ی راه سر به سر خون را
بو بکش از شقایق آخر
موج شو توی آخرین دریا
برسانم به قایق آخر
☆☆☆
صادقانه بگو که تنهایی
و به یاد کسی نمی آیی!
☆☆☆
این همان ابتدای فریاد است
این همان جاست که، خدا کر شد
لول سرپر به نفع زاغ شکست
تیرها قسمت کبوتر شد
آن چنان خون واژه ریخت به خاک
تا درخت غزل تناور شد
آن قدر جای جیغ , جوش نخورد
تا مبدل به زخم بستر شد
اولین اصلِ جبر , ما بودیم:
صفر با صفرها برابر شد
☆☆☆
صادقانه بگو که غمگینی
سایه ات را هنوز می بینی؟
☆☆☆
ما مفاهیم ناقصی بودیم
توی ذهنی همیشه بازنده
ما جنین های نارسی بودیم
توی زهدان یک زنِ جنده
میوه هایی دچارِ فصل ملخ
از مبالِ گزار آکنده
زنده باد آفت و گراز و ملخ!
مرگ بر هر مترسکِ زنده!
☆☆☆
صادقانه بگو که غم داری
چند قرص برنج کم داری؟
☆☆☆
شانه های تو “مجمع البلدان”
سینه ات “مجمع التواریخ” است
دست تو خالی از دو دست من و
دستمان زیر ساتور و سیخ است
آخرین دست را بیا و نباز!
این تجاوز به روح تاریخ است
آه! ای مریم مقدس من!
جکم کن! دست من پر از میخ است!
بنیامین پورحسن
بهمن ۱۴۰۰
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
بهمن 18, 1400
سلام بر بنیامین
عزیز جان بابا طارق
جانم فدایت
نبودی! نبودنت سخت است
جان بابا مدتی باش تا چیزی از تو بیاموزیم
شاهکارت را خواندم
مانند تمام آثارت عالی ست
در پناه خدا سلامت و شاد باشی آمین 🌿❤️🌹🌿❤️🌹👌❤️🌿
پاسخ
بهمن 24, 1400
سلام و درود بر مهندس خراسانی عزیزم
ممنونم از لطف همیشگی شما و بسیار خوشحالم که مجددا توفیق دیدارتان نصیبم شد
قربان محبت شما❤️🙏
پاسخ
بهمن 18, 1400
سلام و درود
زیبا و قابل تأمل سروده اید. 🌹🌹🌹
پاسخ
بهمن 24, 1400
سلام و سپاس دوست عزیزم
پاسخ
بهمن 19, 1400
🌺🌹💐🌺🌹💐🌺
پاسخ
بهمن 24, 1400
🌹❤️🙏
پاسخ
فروردین 27, 1402
سلام
امید که فعالیت بیشتری داشته باشید تا از این قلمِ زیبا بیشتر بهره ببریم
🌹
پاسخ
بستن فرم