🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
صدایی میان خواب هایم می دود
بیدار می شوم
و بر بند نازک خیال راه می روم
سکوت بر تن خسته ام می پیچد
و پیچک نفس هایی
از من بالا می رود
چیزی نمی بینم
باز خواب بی رحمانه مرا
در آغوش خود می گیرد
عمیق می شوم
و دوباره
صدایی نا آشنا
مرا می خواند
چشم باز می کنم
خواب هایم را
به گوشه ی پنجره آویزان میکنم
و از دستان آسمان بالا می روم
لم می دهم
روی تکه ابر لطیفی
و در قلقلک بی حد انگشتانم
روی ابر محو می شوم
ماه دیوانه بازی مرا
تماشا می کند
و من گم می شوم
در چاله های پرتقالی صورتش
چقدر حس لطیفی است
ماه تمام زخم هایم را
نوازش می کند
و مهتاب بر جانم می ریزد
نمی دانم چطور صبح می شود
اما میان حفره های قلبم
حسی جوانه زده
و خلا های پرتقالی قلبم
از ماه پر شده
#شیدا_شهبازی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (9):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (12):
اردیبهشت 27, 1402
ماه تمام زخم هایم را
نوازش می کند
و مهتاب بر جانم می ریزد
نمی دانم چطور صبح می شود
اما میان حفره های قلبم
حسی جوانه زده
و خلا های پرتقالی قلبم
از ماه پر شده
درود ها شیدا شهبازی عزیز ..
پاسخ
اردیبهشت 28, 1402
ممنون عزیزم
به مهر خواندید💐💐
پاسخ
اردیبهشت 27, 1402
سلام شیدا خانم
فقط یک پیشنهاد داشتم : به نظرم تعداد افعال نسبت به باقی کلمات شعر زیاد هستند . اگر توانستید برخی از افعال را به قراین لفظ و معنا حذف کنید .
پاسخ
اردیبهشت 28, 1402
سلام و احترام
از نقد شما سپاسگزارم
بداهه ای بود بعد از خواندن شعر شما
حتما باید روش کار کنم🙏🙏🌹
پاسخ
اردیبهشت 27, 1402
در اوجهنرست، الاهه شعر مبهوت سحر واژگان چامه شماست👏
پاسخ
اردیبهشت 28, 1402
سلام و عرض ادب
ممنون از نگاه لطیف شما
💐
پاسخ
اردیبهشت 27, 1402
خواب هایم را
به گوشه ی پنجره آویزان میکنم
و از دستان آسمان بالا می روم
لم می دهم
روی تکه ابر لطیفی
و در قلقلک بی حد انگشتانم
روی ابر محو می شوم
ماه دیوانه بازی مرا
تماشا می کند
و من گم می شوم
در چاله های پرتقالی صورتش
سلام
بسیار زیباست
در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌👌🌹🌱
پاسخ
اردیبهشت 28, 1402
سلام و عرض ادب
از لطف شما سپاسگزارم
به لطف خواندید💐💐🙏
پاسخ
بستن فرم