🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مثلِ همه جای بوفِ کور که درد می کند

(ثبت: 251511) مهر 7, 1401 

 

چشمِ شهر که کور می شود
همه جای اشک ها درد می کند
مثل همه جای بوفِ کور که درد می کند
درد می کند
سرِ یک جمله برای رسیدن به یک صفحه ی انقلابی
برای نیل به آهنگی شور که مزه اش شور نیست
من صد سال از تنِ خودم دور شدم
که چنین
ناجوانمردانه با تن ها، تنها شدم
من هنوز به لبخند زندگی ایمان دارم
چون به ما و شما امید می دهد
من تبسمِ اومانیسم را احساس می کنم
و تو
چه قدر
تنها
صد سال از تنهایی را با مرگ سپری کردی
اما
از لبخند های دروغ اش نفهمیدی که دشمنِ آدمیت است
خیلی ها به لیلی ها دل بند نیستند
به خودت بنگر
آنگاه که می خواهی نیست شوی
انگار تمام هستی هایت نیست می شوند
و این تلخ ترین زمان است
حتا برای من
که
با شما در خیابان های مرگ قدم بزنم!
باید به سهولت تن ها را به نیستی عادت داد
آن ها تا ابد به تنهایی عادت می کنند
…… درد می کند
سرِ نان
سرِ کار
سرِ مسکن
و هیچ مشتی در جیب انقلاب جرأت نمی کند
چه گوارای شما را فریاد بزند…!

 

عابدین پاپی(آرام)

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. فریبا نوری

    مهر 7, 1401

    این تلخ ترین زمان است
    حتا برای من
    که
    با شما در خیابان های مرگ قدم بزنم!

    درودها جناب پاپی گرانقدر

    🌷🌷🌷

    • عابدین پاپی

      مهر 8, 1401

      با مهر بسامد ممنون از کنون مایه
      در قلب من تا می توانی بخند
      چون لبخندگاه قلب هاست

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا