🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مثنوی درد 6 (گودال های فقر )

(ثبت: 214769) شهریور 29, 1398 

اینهمه مردم که با انبوه رنج
سفره ی اندوه خود بگشوده اند
اینهمه گودال فقر و اضطرار
زیر پای ناتوانان کنده اند

اینهمه فریاد خفته در گلو
کز نبود عدل بر دل داده اند
نا امیدانه سپارتد روز و شب
دست خالی خاک بر سر کرده اند

پس کجاست آن عدل جاری علی
اینکه روز ملتی شب کرده اند
تا به کی مستی صاحب منصبان
ظلم چندین ساله بر هم کرده اند

سفره ی رنگین صاحب ثروتان
با حرام و رشوه همره کرده اند
اینهمه دلال با دوز و کلک
قوت مردم را چه غارت کرده اند

تا به کی چشم بند بر چشمانتان
تا به کی تسحیل در اعمالتان
تا به کی خمیازه بعد از نشئگی
تا به کی گفتار از ارزش تهی

این شکافهای عمیق تا چند متر
گوشهای کر شده تا چند ماه
چشم های کورتان تا چند سال
مغزهای بی تعقل تا چقدر

اینهمه نامردمی بر ناتوان تا ناکجا
عاقبتهای سیاه ناکثان هم با خدا
ثبت اعمال خبیثان با خداست
انتقام از این ضعیفان با شماست

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا