🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
اسیری چنین گفت بر مادری
که ای مام، دانستمت نادری
تو عمر گرانمایه دادی به من
وجودت گرانمایه چون گل چمن
ولی جای افسوس تدبیر من
مرا در ربود و به هر حیله فن
گرفتارِ سلّول ، نمود اشکریز
نویسم برایت دو خط نکته ریز
تو پرسیدی از من چطوری عزیز
نویسم برایت دو چشم اشک ریز
که ای مام زندانی ام زندگی
به پیشانیِ چهره ام، بندگی
زده بر نگاه دلم ضربِ شست
ببینی به ظاهر گذشت عمر شصت
فشارش به پیشانی ام زد که کیست
چو حال دلم دید پژمرده زیست
زبان لال و مغز گنگ دانی چرا
چه حالی چه نالی ؟ بنالم خدا
مرا دستبردِ زمانه اسیر
به یک لقمه نانی گرفتار پیر
چو سیلی خور باد گشتم به یاد
چنین آمد از گفته گشتیم شاد
زمانه به آهستگی گفت مرا
اسیر زمان گشتی اینک تو را
به جایی برم روز و شب صد دعا
بخوانی که ای داد رس ربنا
مرا از چَهِ زندگی، وا رهان
رهانی مرا ای خدای جهان
جهان در نگاهم که زندان جان
به زندان جان وا رهان ای نهان
ولی اله بایبوردی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
دی 30, 1398
درودتان🙏❤️
پاسخ
بهمن 1, 1398
سلام
استاد رضاپور ارجمند
سپاس از همراهی تان
🌈🌈🌈🌸🌈🌈🌈
پاسخ
دی 30, 1398
🌸🌸شادکام باشید
پاسخ
بهمن 1, 1398
سلام
سرکار خانم ایزد سرشت
ممنون از حضور سیزتان
در پناه خدا
🌸🌸🌷🌺🌷🌸🌸
پاسخ
بهمن 2, 1398
سلام استاد عزیز
مثنوی بسیار با ارزش را سروده اید
احسنت
بسیار عالی و روان بود
یا علی ع🌺🌺🌺
پاسخ
بهمن 2, 1398
سلام
استاد بزرگوار جناب رضائی ارجمند
ممنون از دیدگاه ارزشمندتان
در پناه خدا
تقدیمی : 🌈🌺🌈
عدالت با علی هر جا نمایان
الهی حُکم را او تحت فرمان
بنازم بر علی ، اولاد اویی
که هر یک شد امینی بینِ انسان
ولی اله بایبوردی
02 / 11 / 1398
پاسخ
بستن فرم