🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مردِ بارونی

(ثبت: 264143) مهر 4, 1402 

 

نبضِ آوازم تو بودی
واژه پردازم تو بودی
واسه ی شعر و کلامم
هر نُتِ سازم تو بودی

توی قطره های بارون
دیدمت ، جنس بلوری
میخوری به شیشه ی من
پیشَمی امّا چه دوری

مرد بارونی شدم تا
واست از بارون بخونم
وقتی نیستی از غم تو
تُو دلِ تهرون بخونم

من هنوزم که هنوزه
یادگاری هاتو دارم
داغِ دوری سینه سوزه
بُغضم و ابر بهارم

وقتی نیستی سوت و کورم
بدتر از دوری چه داغی
واسه ی خونه ی قلبم
نور راهی و چراغی

خاطراتت کوله بارم
با مَنِ ، با من همیشه
درد و رنج اینکه نیستی
به دلم می کوبه تیشه

حُرمتِ چشمای مستت
توی قلبم ریشه داره
این نهالت توی جونم
حاصل و اندیشه داره

نبض آوازم تو بودی
واژه پردازم تو بودی
واسه ی شعر و کلامم
هر نُتِ سازم تو بودی

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. درود بر شما
    خیلی زیباست
    لذت بردم🌹🌹

  2. سلام و درود
    زیبا بود
    شاد باش و دیر زی

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا